انتخاب رشته چقدر در وضعیت اقتصادی کشور موثر است؟
25 شهريور 1398 ساعت 11:20
آنچه در ایران و در رشتههای تحصیلی در حال رخ دادن است، بازاریسازی دانش نیست که البته همان بازاری سازی دانش که از آمال نئولیبرالهای افراطی است نیز اشکالات فراوانی دارد. آنچه در حال رخ دادن است، رانتیسازی دانش است.
آمار قبولیهای کارشناسی ارشد در رشته اقتصاد دلالتهای جالب و قابل تأملی دارد. این مسئله اگر چه در وضعیت فعلی شاید چندان پراهمیت نباشد اما از آیندهای برای رشتۀ اقتصاد حکایت میکند که بسیار تأثیرگذار و شاید آسیبزا و حتی خطرناک باشد. دانشکدۀ نوپای اقتصاد و مدیریت دانشگاه شریف با تعداد اندکی هیئتعلمی که عمدتاً جوان و تازه از فرنگ بازگشتهاند و و تنها دکترای خود را اقتصاد خواندهاند و زمینۀ شدید مهندسی دارند و همچنین دانشگاه خاتم که از دهه ۹۰ فعالیت آموزشی خود را پس از یک فترت پنج ساله و با سابقهای نهچندان موفق آغاز کرده است توانستهاند عموم این دانشجویان را جذب خود کنند. از ۲۰ نفر اول کنکور کارشناسی ارشد ۱۳۹۸، ۱۲ نفر در دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف ثبتنام کردهاند. این ۱۲ نفر هم کل ظرفیت کارشناسی ارشد این دانشکده بوده است و چه بسا اگر ظرفیت از این بالاتر بود تعداد بیشتری از این افراد مایل به ثبتنام بودند. از هشت نفر باقیمانده نیز چهار نفر در دانشگاه غیرانتفاعی خاتم پذیرفته شدهاند که در این مورد نیز ظرفیت دانشگاه خاتم همینمقدار بوده است. سایر افراد یعنی ۴ نفر نیز طبیعتاً در دانشگاههایی چون تهران، شهیدبهشتی، علامه طباطبایی و تربیت مدرس و چه بسا در دانشگاههای سایر استانها به تحصیل مشغول شدهاند. چه بسا اگر ظرفیت این دو دانشگاه بیش از این بود، همۀ ۲۰ نفر را به خود اختصاص میداد. اما چرا؟ شاید در نگاه اول، غلبه تکنیکگرایی بر محتواگرایی در دانش افتصاد را علت گرایش دانشجویان به این دو مرکز تلقی کنیم. چرا که این دو دانشگاه دارای اساتیدی بعضاً مشترک و با گرایش به سمت و سوی اقتصاد مهندسی و مهندسی مالی و اقتصادسنجی و اقتصاد محاسباتی هستند (منظور گرایش رسمی و مدرک تحصیلی نیست بلکه گرایش فکری و دغدغههای عملی مدنظر است). و از آن جایی که دانشگاههایی چون دانشگاه تهران، علامه طباطبایی، شهیدبهشتی و تربیت مدرس سبقۀ نظری بیشتری نسبت به این دو دانشگاه دارند نتوانستهاند دانشجویان برتر را جذب خود کنند (البته دانشگاهی چون دانشگاه امام صادق علیهالسلام هم در این زمره قرار میگیرد که بهدلیل عدم جذب دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد، تخصصاً در این مسئله وارد نمیشود، اگر چه در سایر مقاطع، این دانشگاه نیز با معضلی مشابه دست و پنجه نرم میکند). اما با مرور آنچه در واقعیت انتخاب نفرات برتر کنکور رخ داده است میتوانیم به دلایل جالبتری برخورد کنیم. کنه ارو که در سال ۱۹۷۲ به همراه جان هیکس برندۀ جایزه نوبل اقتصاد شده است شاخصی عجیب را برای شناسایی نخبگان پیشنهاد میکند که در نگاه اول مضحک هم به نظر میرسد. از نظر او، «نخبه کسی است که موقعیتهای رانتی را بهخوبی شناسایی میکند و تلاش میکند بر این موقعیتها سوار شود و خود را از مواهب آن بهرمند سازد». با تأملی ساده در مفهوم رانت در میابیم که موقعیت رانتی، به موقعیتی تلقی میشود که با قرار گرفتن در آن موقعیت میتوان با انجام کمترین کار، عایدی فراوانی را کسب کرد. این عایدی طبیعتاً هیچ نسبتی با نظریۀ ارزش کار ندارد. یعنی موقعیتی خاص است که پس از قرار گرفتن در آن موقعیت، برای رسیدن به عواید فراوان، تلاش بسیار اندکی لازم است. ریکاردو در مثالی جالب، زمینی را رانتی معرفی میکند که بهطور طبیعی مسطح و حاصلخیز است در کنار یک چشمه قرار گرفته است و به راحتی و بدون نیاز به انتقال آب میتواند آبیاری شود. این زمین نسبت به زمینهای پاییندست، حاصلخیزتر و مسطحتر است و برای آبیاری به تلاش چندانی نیاز ندارد. در پایان فصل درو نیز این زمین برداشت بسیار فراوانی دارد که با سایر زمینها قابل مقایسه نیست. و از آنجایی که این موقعیت، محدود است، افراد کمی میتوانند از آن بهره ببرند. با این توضیح شاید منظور ارو بهتر درک شده باشد. با توجه به نگاه ارو نگاهی به فرایند قبولیها در رشته اقتصاد نیز بهتر فهم میشود. دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف از دو معبر بزرگ رانتآفرین برای دانشجویان اقتصاد برخوردار است. اول معبری که توسط دانشجویان دانشکدههای مهندسی بهسوی دانشگاههای برتر جهانی باز شده است و در دهههای اخیر دانشجویان فراوانی از دانشگاه شریف به دانشگاههای اروپایی و آمریکایی گسیل میشود. لذا نام و نشان دانشگاه شریف موجب میشود این دانشجویان بتوانند در کنار دانشجویان رشتۀ مهندسی برای ادامۀ تحصیل یا حتی ادامۀ زندگی علمی به این کشورها مهاجرت کنند. معبر دوم نیز حضور اساتیدی است که علیالخصوص در دولتهای یازدهم و دوازدهم ارتباط نزدیکی با دولت دارند و از تصمیمسازان اساسی به شمار میروند. البته مورد اخیر در دانشگاه تهران و کمی هم شهیدبهشتی صدق میکند. و عدم موفقیت این دو دانشگاه در جذب دانشجو نشان میدهد که این مورد از اهمیت کمتری برخوردار است. دانشگاه خاتم اما وضعیتی متفاوت دارد. این دانشگاه که از ابتدای دهه نود توسط بانک پاسارگاد پشتیبانی مالی میشود برای ۱۰۰ نفر اول کنکور از رشتههای مختلف، تسهیلات مالی و استخدامی ویژهای را برقرار کرده است. اساتیدی که جذب هیئت علمی این دانشگاه میشوند نیز از تسهیلات ویژهای برخوردارند. این رانت مالی که توسط بانک بر پیکره دانشگاه خاتم دمیده میشود، توازن در انتخاب دانشگاه را در میان رتبههای برتر از بین برده است و دانشگاهی را که حداقل نسبت به دانشگاههای تهران، علامه طباطبایی، تربیت مدرس و شهیدبهشتی از تراز علمی بسیار پایینتری برخوردار است بهعنوان دانشگاه هدف نفرات برتر کنکور معرفی کرده است. این اتفاق را البته میتوان در کنکور کارشناسی و توجه به رشتههای پزشکی و همچنین رغبت به دانشگاه فرهنگیان در میان دانشجویان علوم انسانی نیز مشاهده کرد. فرض کنید سایر بانکها و مراکزی که از رانت پولی گسترده برخوردارند درصدد تکرار چنین وضعی باشند و بخواهند دانشجویانی را برای استخدام در سازمان خود تربیت کنند. نتیجه این میشود که اقتصاد کشور بهگونهای کاملاً نامتوازن بهسوی تربیت متخصصین پولی روی میآورد و سایر عرصههای اقتصادی بهشدت تضعیف میشوند. اینکه ملاک انتخاب را رانتها مشخص کند، اتفاقی دردآور و واقعی است که باید برای آن چارهاندیشی شود. که البته چارهها فراوانند اما باید سیاستگذاران توجه کنند که نمیکنند. لذا ظاهراً همان شاخص مضحک کنه ارو در موضوع انتخاب رشته در ایران و علیالخصوص در رشتۀ اقتصاد گویایی بالایی دارد. اما نتیجۀ این انتخاب در سالهای آینده، تکنیکزدگی در میان دانشجویان و فارغالتحصیلان اقتصاد خواهد بود. چرا که این دو دانشگاه اصولاً با دغدغههای تکنیکی وارد رشتۀ اقتصاد شدهاند. نتیجتاً دانشگاههایی که دغدغۀ فعالیت نظری را در حوزههای مختلف دانش اقتصاد دارند نمیتوانند دانشجویان مناسبی را جذب کنند و غلبۀ تکنیک، اقتصاد کشور را به وضعیتی وخیم دچار خواهد کرد که شاید در مجالی دیگر به آن بپردازم. اما اجمالاً در وضعیتی که اقتصاد کشور به دلایل متعدد اعم از دلایل اقتصادسیاسی، فرهنگی، جغرافیایی از قواعد جبری اقتصاد متعارف پیروی نمیکند، فرار نخبگان از فضای نظری به تکنیکی فاجعهبار خواهد بود. آنچه در ایران و در رشتههای تحصیلی در حال رخ دادن است، بازاریسازی دانش نیست که البته همان بازاری سازی دانش که از آمال نئولیبرالهای افراطی است نیز اشکالات فراوانی دارد. آنچه در حال رخ دادن است، رانتیسازی دانش است یعنی تهی کردن دانش از عناصر معنایی و تقویت انسانهای سوداگری است که سوداگری آنها نه تولید علم و نه فناوری را بهبود نمیبخشد. به قلم: حمیدرضا مقصودی انتهای پیام
کد مطلب: 67918
آدرس مطلب: https://www.oshida.ir/vdcaaoni.49n0615kk4.html