راز خبر چینی عروس به مادر شوهر فاش شد

رکنا , 8 خرداد 1395 ساعت 13:48

از شنیدن دو کلمه «ارشد» و «کلاس» حالم بد می‌شد. خانواده شوهرم راه می‌رفتند و از دخترهای فامیلشان که کارشناسی ارشد می‌خوانند، تعریف و تمجید می‌کردند.


به گزارش پایگاه خبری اوشیدا:مشکل دیگر من با آن‌ها حساسیت‌هایشان در مورد نوع رفتار و حرکاتم بود. هرکاری می‌خواستم انجام بدهم، می‌گفتند حواست را جمع کن‌، باید کلاس خانوادگی‌مان را حفظ کنی. آن‌ها حتی در مورد نوع شیردادن به بچه‌ام نیز در کارم دخالت می‌کردند. اعصابم حسابی به هم ریخته بود. یک بار به مشاوره رفتیم‌، فایده‌ای نداشت. مادر شوهرم هم داغ می‌کرد و می‌گفت اگر فکر کرده‌ای می‌توانی انگ روانی به بچه‌ام بزنی کور خوانده‌ای و ...
بلایی به سرم آورده بودند که هیچ احساس مسئولیت و عِرقی درباره خانه و زندگی‌ام نداشتم. اوضاع به هم ریخته شده بود. برخوردهای تحقیر‌آمیز خانواده شوهرم نیز هر روز بیشتر و بیشتر می‌شد. راه می‌رفتند، سرکوفت می‌زدند و ایراد می‌گرفتند. حتی تیپ و قیافه‌ام را هم مسخره می‌کردند. کار من و جواد داشت به جدایی کشیده می‌شد‌. با هم درگیر شدیم که کتکم زد. قهر کردم و خانه پدرم رفتم. یک ماه گذشت. خودمان را برای جدایی آماده کرده بودیم. خدا خیرش بدهد عمه شوهرم را، با پا درمیانی او تازه فهمیدم چقدر اشتباه کرده‌ام. از شما چه پنهان با خاله شوهرم در فضای مجازی ارتباط برقرار کرده بودم. او به مادر و خواهران شوهرم بد و بیراه می‌گفت و دل پری از آن‌ها داشت. من هم برایش درددل می‌کردم. غافل بودم از اینکه زن ۶٠ساله تمام گفته‌هایم را دو دستی تحویل مادر شوهرم می‌دهد. با سادگی من و خبرچینی‌های او نزدیک بود سرنوشتم تباه شود.


کد مطلب: 48380

آدرس مطلب: https://www.oshida.ir/vdccx1q0.2bq448laa2.html

اوشیدا
  https://www.oshida.ir