داخلی آرشيو خبر صفحه 
امتیاز مثبت 
۱
 
خاطرات یکی از رزمندگان اسلام از نوروز؛
نوروز در جبهه/ از چیدن سفره هفت سین در سنگر تا آتش بس رزمندگان اسلام در لحظه تحویل سال/ قولی که عملی نشد
کد مطلب: ۵۸۳۵۰
تاریخ انتشار:چهارشنبه ۲ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۰۱
به مدد مجاهدت های رزمندگان اسلام در طول دوران هشت سال دفاع مقدس امروزه همچنان نوروز درایران اسلامی جایگاه خود را حفظ کرده است.
نوروز در جبهه/ از چیدن سفره هفت سین در سنگر تا آتش بس رزمندگان اسلام در لحظه تحویل سال/ قولی که عملی نشد
به گزارش پایگاه خبری اوشیدا؛ به طور حتم اگر دلاورمردی ها و رشادت های شهدا، جانبازان و ایثارگران نبود امروز نامی از عزت و اقتدار ایران و ایرانی وجود نداشت و مردم این دیار در ذلت و خواری به سر می بردند.

رزمندگان اسلام با جانفشانی و مجاهدت با گام هایی استوار از میهن اسلامی خود دفاع کردند تا خاک آبا و اجدادی ملت ایران همچنان پابرجا باشد و ایرانی در جهان حرفی برای گفتن داشته باشد.

دلیرمردان ایران در دوران دفاع مقدس همانند سایر مردم ایران نوروز راگرامی میداشتند و خاطرات بسیار زیبایی از آن روزگار دارند.

به دیدار یکی مجاهدان دین خدا در دوران دفاع مقدس می رویم تا از خاطرات خود از نوروز در جبهه بگوید که در ادامه می خوانید.

حق تیراندازی هنگام تحویل سال نداشتیم

رزمنده اسلام عنوان کرد: نوروز ۱۳۶۴ بود و هنگام سال تحویل آماده باش صددرصد اعلام شد و در این راستا به نیروهای گردان ۴۱۶ به فرماندهی سردار مارانی اعلام شد که به هیچ وجه حق تیراندازی هنگام تحویل سال را ندارند.

محمد حسابی مقدم به خبرنگار اوشیدا گفت: جایتان خالی شلمچه بودیم و در سنگر سفره هفت سین مفصلی که در آن همه چیز از قبیل شیرینی، آجیل و پسته درجه یک موج می زد پهن کردیم.

وی با بیان اینکه، با اینکه همه دور هم بودیم و خوش اما همهٔ دلها زابل بود تصریح کرد: با اعلام تحویل سال از طریق رادیو ترانزیستوری کوچک، نیروهای عراقی شروع به ریختن آتش سنگینی روی خط ما کرد و ما هم علیرغم قولی که داده بودیم شروع به پاسخ دادن کردیم و از توپخانه و خمپاره تا کلاش همه بی هدف آتش کردیم.

حسابی مقدم ادامه داد: فردای آن روز، در اولین روز پس از عید، در سنگر مسجد پس از نماز ظهر اعلام شد که به متاهلین مرخصی پنج روزه شهرستان داده می شود.

وی در این راستا افزود: من هن با نگاهی به اطرافم، دیدم از بچه های زابل کسی نیست ( هنوز گردانهای سیستان تشکیل نشده بود) بنابراین دستم را بالا بردم و با بیان اینکه متاهلم، برگ مرخصی را گرفتم و دوان دوان به منظور جمع آوری وسایل و بستن ساک سفر به سنگر آمدم.

حسابی مقدم بیان داشت: داخل سنگر که شدم دیدم دوستان به من تبریک می گویند که چه زمانی متاهل شدی که ما خبر نداریم؛ مات و مبهوت به آنان نگاه می کردم چرا که در سنگر مسجد آنان را ندیده بودم.

وی با بیان اینکه، همرزمان می گفتند در مسجد بودیم اما تو ما را ندیدی اظهار داشت: سنگر مسجد به علت بزرگی خیلی هم تاریک بود بنابراین من هم به علت ذوق زدگی متوجه آنها نشده بودم.

حسابی مقدم در ادامه گفت: شرمنده وپشیمان شدم و گفتم مرخصی نمی روم اما دوستان به زور و با خنده و صلوات مرا راهی زابل کردند و از من قول گرفتند که سوغاتی زابل کشک و کلوچه بیاورم و هیچ وقت هم قضیه من رو لو ندادند.

وی در پایان در حالی که لبخندی بر لب داشت افزود: دوران جبهه سراسر خاطره شیرین و تلخ است بنابراین با یادآوری خاطرات آن می توان فرهنگ‌ایثار و شهادت را همچنان زنده نگهداشت.

انتهای پیام//
Share/Save/Bookmark