داخلی آرشيو خبر صفحه اجتماعی
امتیاز مثبت 
۰
 
ترامپ، خاورمیانه و نظریه نظم نوین جهانی
کد مطلب: ۵۷۸۷۴
تاریخ انتشار:دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۴۶
با پیروزی دونالد ترامپ، رئیس جمهوری جدید آمریکا و روی کارآمدن جمهوریخواهان در فضای سیاسی آمریکا، به نظر می رسد آرایش و چینش قدرت در جهان دچار تغییراتی خواهد شد که پس لرزه های آن امروز در تحولات آمریکا و روابط آن با همه کشورهای جهان بویژه منطقه راهبردی خاورمیانه، قابل مشاهده است.
ترامپ، خاورمیانه و نظریه نظم نوین جهانی
به گزارش پایگاه خبری اوشیدا"در این میان، تاثیر تحولات آمریکا (پس از 8 نوامبر 2016) در دوران جدید بر ژئوپلتیک منطقه راهبردی خاورمیانه و نیز بر مقوله نظم نوین جهانی، قابل تحلیل و ارزیابی است.
گزاره 'نظم نوین جهانی' در علم سیاست به سیر تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در یک بازه زمانی مشخص که ایجادکننده تغییراتی بنیادین در شکل گیری قدرت جدید و توازن قوا است، اطلاق می شود.
از این گزاره برداشت ها و تفاسیر متفاوتی صورت پذیرفته که از مهم ترین آنها تئوری 'حاکمیت تمامیت خواهی' در یک نظام سیاسی است. این نظریه برداشتی معهود و مرسوم از گزاره نظم نوین جهانی است که مورد توجه بسیاری از استراتژیست های مطرح جهان سیاست قرار گرفته است.
بر اساس این نظریه، مجموعه ای از افراد در چارچوب دولتی اقتدارگرا و تمامیت خواه، طرح ریزی برای هدایت جریان های سیاسی جهان برای تسلط بر تمام منابع در تمام نقاط هدف (جامعه هدف) را مدیریت می کنند تا به زعم خود یک اکوسیستم جهانی مبتنی بر نظم نوین ایجاد نمایند.
با توجه به ماهیت ذاتی این نظریه و نیز تشابه اقدامات دولت جدید آمریکا در چند هفته نخستین آغاز به کار خود و رویکرد دولت جدید آمریکا با کشورهای منطقه خاورمیانه، پرداختن به آن، واجد نکات درس آموز و جالب توجه ای است.
رویکردهای سیاسی ترامپ از آغاز کارزار انتخاباتی خود، بر دو محور آنارشیسم و توتالیتریسم بنا نهاده شد. تیم مشاوره ای ترامپ به خوبی آگاه بود که برای پیروزی در انتخابات آمریکا باید قواعد بازی را نادیده گرفت و با اتخاذ رویکردی آنارشیستی، پارادایم های نوین سیاست در جامعه آمریکا و از آن مهم تر، جهان بین الملل را متزلزل ساخت.
افزون بر آن، حامیان جمهوریخواه ترامپ می دانستند که ایجاد فضای بی نظمی در جامعه آمریکا جز با رویکرد توتالیتاریسم (تمامیت خواهی) ممکن نیست، لذا با دو ابزار اقتدارگریزی و تمامیت خواهی پا بر کاخ سفید گذاشته و زمام امور را به دست گرفتند.
نکته قابل توجه، وجود تضاد ماهوی این دو ابزار سیاسی است که ایجاد کننده نوعی کنتراست (تباین و جدایی ماهوی) در رویکرد حامیان ترامپ به تحولات آمریکا بود.
آمریکا با دارا بودن جمعیت حدود 325 میلیون نفری و اکثریت سفید پوست (73.1%) و مسیحی (70.6%) بستری مستعد برای اجرای نقشه جمهوریخواهان بود و ترامپ با سواستفاده از فضای فرهنگی و اجتماعی موجود در آمریکا به کاخ سفید راه یافت.
در عرصه بین المللی، اما، ترامپ از همان دو ابزار یاد شده برای پیشبرد منافع کشورش در کشورهای گوناگون بویژه منطقه خاورمیانه استفاده کرد و درصدد تغییر وضع موجود و تبدیل آن به وضعیتی ایده آل که تامین کننده منافع آمریکا باشد، برآمد.
اتخاذ رویکردهای پوپولیستی، بی توجهی به ساختارهای تعریف شده بین المللی، حمایت از احزاب خرد در مقابل احزاب کلان در جوامع دیگر (بویژه اروپایی)، اجرای فرامین اجرایی علیه مهاجران و القای تفکر 'برتری روح آمریکایی ' و ایجاد تنش در خاورمیانه و نهایتا انتقاد شدید از تجارت آزاد و مشارکتی از جمله اقدامات انجام شده از سوی ترامپ در عرصه بین المللی است.
ترامپ در آغاز کار خود، دستور اجرایی خروج آمریکا از پیمان 'مشارکت ماورای اقیانوس آرام' که مبتنی بر کاهش تعرفه های واردات است، را امضا کرد و در اقدامی دیگر، پیمان ' تجارت آزاد آمریکای شمالی' (نفتا) را زیر سوال برد.
در پیمان نخست، بخش عظیمی از توان اقتصادی جهان (شامل کشورهای کانادا، ژاپن، سنگاپور، نیوزلند، استرالیا، برونئی، مکزیک، شیلی، پرو، مالزی و ویتنام) دچار پس لرزه های جدی خواهد شد و در مورد دوم (پیمان نفتا) مشخصا اقتصاد دو کشور کانادا و مکزیک به کلی دگرگون خواهد شد و این جریان به تمامی کشورهای مورد هدف واشنگتن و از آن مهم تر به اقتصاد منطقه خاورمیانه قابل تسری است.
در این میان، رویکرد ترامپ در موضوعات گوناگون داخلی و بین المللی به روشنی گویای آن است که تفکرات کاخ سفید در دوره جدید مبتنی بر دو اصل آنارشیسم ( اقتدارگریزی فاقد نظم) و توتالیتاریسم (تمامیت خواهی) شکل و بسط یافته است و به نظر می رسد همین امر تغییراتی محسوس اما اندک در ساختار سیاسی و اقتصادی خاورمیانه را به دنبال داشته باشد.
Share/Save/Bookmark
    عکاس :