داخلی آرشيو يادداشت صفحه 
امتیاز مثبت 
۶
 
روایتی از آرزوی مقاومت تا شهادت شهید سعیدی نسب
سردبیر
کد مطلب: ۱۸۷۰۶
تاریخ انتشار:شنبه ۷ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۵۶
اوشیدا: هنگام حمله دشمن در تاریخ 4/3/1367 محمود با تمام توان و رشادت منطقه وسیعی را پوشش داده بود ولی براثر فشار دشمن بر نقطه الحاق و نیروهای مجاور ،خط شکسته شد.
روایتی از آرزوی مقاومت تا شهادت شهید سعیدی نسب
پایگاه خبری اوشیدا: شهید محمود سعیدی نسب (غزنوی) در سال ۱۳۴۴ خورشیدی در یکی از خانواده های تهیدست شهرستان زابل کودکی به ولادت یافت که او را محمود نامیدند.محمود همزمان با حوادث انقلاب در سال ۵۷ در دوره راهنمایی مشغول تحصیل بود و برغم خردسالی توانسته بود در جریان مسائل روز جامعه قرار گیرد همراه شدن با حوادث تهضت و شرکت در مراسم و محافل گوناگون تاثیرات بسزایی در اعتلای اندیشه ی محمود داشت و شور و اشتیاق وی را نسبت به فراگیری معارف و خدمت در سنگر دفاع از ارزشهای اسلامی مضاعف نمود.
محمود بهترین میدان را برای رسیدن به اهدافش ورود به سپاه دانست .
لذا ضمن اشتغال به تحصیل به عضویت سپاه پاسداران درآمد .پس از ورود به سپاه و قبل از عزیمت به جبهه در چندین ماموریت در سطح سیستان و نوار مرزی شرکت جسته ،رشادت و فداکاری هایش را به نمایش گذارده بود.
در پایان سال ۱۳۵۹برای نخستین بار اعزام بزرگی از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به جبهه صورت گرفت و محمود که تنها ۱۵ بهار از عمرش گذشته بود از بین مشتاقان توفیق به حضور در میدان حماسه و خون را یافت.
شهید غزنوی به سال ۱۳۶۰ در ۱۷ سالگی ازدواج نمود که ثمره اش دو فرزند به نام های اسمماعیل و زینب می باشد ،سپس برای دیدن دوره های مختلف یا خدمت ،ناچار از اقامت در کرمان و تهران گردید،اما زندگی و اشتغالات آن هرگز جنگ را از یاد محمود نبرد .گرچه در پشت جبهه نیز جز بسیج و رسیدگی به خانواده ایثارگران و محرومان کار دیگری نداشت.
علاقه محمود به حضور در صحنه های گوناگون انقلاب مدتی ایشان را از تحصیلات کلاسیک باز داشت .تا آنکه از رهگذر خدمت در جایگاههای مختلف متوجه شد .باید بر وسعت دایره معارف خود بیفزاید .چندی بعد محمود در حالی که در جبهه حضور داشت در امتحان ورودی دانشکده تربیت بدنی سپاه قم شرکت نمود و پذیرفته شد و از شهریور ۱۳۶۳ موقتا از جبهه به قم انتقال یافت.محمود پس از سامان دادن به امور زندگی در زابل و قم به جمع دوستان همسنگر در اهواز پیوست و پس از چند روز انتظار ،نیروهای گردان ۴۰۹ که محمود فرمانده یکی از گروهان هایش بود،راهی خط پدافندی شلمچه گردیدند.
تصمیم بر آن شد که محمود و نیروهایش تا فرصت مناسب در موضع انتظار بمانند و دیگر نیروها در خط پدافندی کانال پرورش ماهی مستقر شوند .برای آخرین باربر آن شد تا دو روزه نزد خانواده اش به قم برود .پس از بازگشت در آخرین مراحل قبل از حمله دشمن با هماهنگی مسئولان لشکر ثارالله تصمیم گرفته شد به خاطر حساسیت خط ،به ویژه جناح راست ،گردان ۴۰۹ محمود و نیروهایش در سمت راست –محل الحاق لشکر ثارالله و تیپ الغدیر –مستقر شوند.

هنگام حمله دشمن در تاریخ ۴/۳/۱۳۶۷ محمود با تمام توان و رشادت منطقه وسیعی را پوشش داده بود ولی براثر فشار دشمن بر نقطه الحاق و نیروهای مجاور ،خط شکسته شد؛پس از به هم خوردن سازمان نیرو با گذشت چند ساعت از محاصره توسط دشمن ،محمود در پی تقویت نیرو و واداشتن آنان به پایداری بود ،سپس برای آخرین بار؛ ایشان در حالی دیده شد که با رشادت فریاد می زد: "چهار نفر آرپی جی زن مرد می خواهم!"

که ناگاه هدف تیر کالیبر دشمن واقع شد و به آرزوی خود که مقاومت تا شهادت بود رسید.
طوبی لهم و حسن ماب .از آن پس منطقه به اشغال دشمن درآمد و جنازه های معطر شهید محمود و دیگر شهدا ی عزیز بدون غسل و کفن بر خاک ماند تا آنکه پس از هشت سال انتظار و تحمل غربت ،باقیمانده ی اجساد مطهرشان توتیای چشمان منتظران شد و به خانه بازگشت .یاد مطهرشان زمزمه ی نیمه شب یاران باد.

فرازی از وصیت نامه شهید محمود غزنوی

انه یبد الخلق و یعیده –انالله و اناالیه راجعون
هرآنچه غیر خدا ،فانی است و اوست که جاوید دائم بوده و هست .اوست که قبل و بعد هر چیز بوده است و بقیه ظل پرتوی از آن موجود و وجود حقیقی عالم است.
و هو الاول و الاخر و الباطن و الظاهر
پس خداوند نیز که خلقت هر چیز ،قائم به اوست باید توفیق بدهد که انسان بتواند عابد او بشود.

بارالها! این بنده سرا پا تقصیر را ببخش و او را بنده ی خودت قرار بده و از هواها برهانش و عقیده او را در رسیدن به لقاء خودت مستحکم فرما!
ما را از دوستان پیامبر و اولیا خودت که درود تو بر او و خاندان طاهرش باد قرار بده و یک لحظه غفلت از خودت را نصیب ما بفرما و ما را از بندگی شیطان رهایی ده و عاقبت امور ما را آن قرار ده که خودت دوست داری.


بیان خاطرات از زبان خانواده و دوستان شهید


همسر شهید؛
یکی از ویژگیهای بارز شهید در جنبه اخلاق و تربیت که می تواند سر مشقی نیکو برای زوجهای جوان و سبب تفاهم و تحکیم ارتباط آنان باشد ،آنکه وی در زندگی زناشویی ،علی (ع) و فاطمه (س) را الگو ی زندگی ساخته بود .همان روز های نخست ازدواج بنا گذاشته بودیم مانند این دو معصوم (ع) با هم بنشینیم و صفات خوب یا بد یکدیگر را به هم یاد آوری کنیم .
این کار موجب شده بود رقابت بسیار شدیدی میان ما در یافتن و به کار بستن صفات نیک پدید آید .باعث شده بود مسابقه ای در جهت رشد و کمال بین ما بر قرار گردد .
اگر زوجهای جوان پس از آنکه زندگی مشترک را با شناخت محدود از یکدیگر شروع کرده و به سوی شناخت صفات یکدیگر و اصلاح آنها حرکت کنند. زندگیشان بهتر و آرام بخش تر خواهد گردید ؛کدورتها ،نگرانی ها و در گیری ها جای خود را به صفا و صمیمیت خواهد داد.

مادر شهید؛
محمود همواره برادر ،همسر و دیگران را به جدیت در تعلیم و تعلم می خواند .این مسئله در جای جای اظهارات ،نامه ها ،تماسها و سفارشات وی مشهود است .در این زمینه همین بس که در وداع آخر به برادر خود می گوید :ای برادر !بالاخره عمر تمام می شود ؛زندگی تمام می شود؛ سعی کن آن را صرف تحصیل علم و دانش کنی ...
و یا آنکه تماس تلفنی که با ما داشتند ،سفارش می کردند به پدر خانمش بگویند همسرش را از زابل تا قم همراهی کند تابه بر نامه اش ، امتحانات جامعه الزهرا (س) برسد !

حبیب غزنوی؛
ما که برای دیدن محمود به قم می رفتیم، هنگام نماز ما را به نماز آیت الله بهجت می برد تا به ایشان نگاه کنیم ،به قرائت و نماز خواندنش توجه کنیم .نماز محمود از اول وقت بی جهت به تاخیر نمی افتاد. می توانم به جرات بگویم ۹۰ درصد یابیشتر از آن نمازش را در اول وقت می خواند.حتی المقدور در نماز جمعه شرکت می نمود ،ندیدم نماز جمعه اش ترک شود .مراسم احیا و شب زنده داری می رفتیم ؛در نماز شب و مراسم با صدای بلند گریه می کرد و متواضعانه از ما می خواست برای آمرزش گناهانش دعا کنیم ...
Share/Save/Bookmark