داخلی آرشيو يادداشت صفحه 
امتیاز مثبت 
۱۰
 
شهیدی که با پیکر خونین به دامادی شهادت رفت
سردبیر
کد مطلب: ۱۷۳۹۲
تاریخ انتشار:شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۲۰:۵۲
اوشیدا:بعضی وقت ها چنان خواب و خستگی بر او غلبه می یافت که بر روی بیل کارگری به خواب می رفت.
شهیدی که با پیکر خونین به دامادی شهادت رفت
پایگاه خبری اوشیدا:

دانشجوی شهید علی رضا اربابی

به سال ۱۳۴۵ در روستای ارباب زابل فرزندی دیگر از سرزمین دشت های وسیع سیستان پا به عرصه ی حیات نهاد که ارادت به ولایت علوی و پابندی خانواده به سنن و آئین های مذهبی ،نام علی رضا را بر او نهاد .
او چون همه ی روستازادگان ،دوران نوجوانی را در گندمزاران و دشتهای چشم انتظار بالید و خوشه خوشه راستکرداری و صفا و معنویت خرمن کرد.
دوران دبیرستان را در دهستان بنجار سپری نمود و سپس به دانشگاه تربیت معلم زاهدان راه یافت اما عشق او به همنوایی با اصحاب یمین عاشورا و کربلائیان میهن که صدای هل من ناصر ینصرنی شان را عاشقانه ندا می دادند .
او را رهسپار جبهه های ظلمت ستیز کرد.اصرار خانواده برای ماندن و ادامه تحصیل نتوانست در اراده ی آهنین او در حمایت از مکتب و میهن اش تاثیر بگذارد .
در دی ماه سال ۱۳۶۴ کوله بار سفر بر بست و سمند صاعقه زین کرد و بر خاکریزهای آتش رنگ ،سجده ی شکر به جای آورد.
اما این سفر عاشقانه بسیار کوتاه بود و او هفت وادی عشق را به یک ماه در نوردید و در بیست و یکم همان سال در عملیات والفجر ۸ حجله گاه فاو را برگزید و به دیدار معشوق ابدی شتافت تا همگان بدانند که می توان با پیکر خونین به دامادی شهادت رفت و شهد عشق به کام شیدای ریخت.
"علی رضا فرزند رنج بود و زاده ی فقری که از مناعت و قناعت بزرگوارانه سرچشمه می گرفت. او دوران تحصیل را آلوده به منت نان دیگران نکرد.شب ها زیر نور فانوس درس می خواند و روزها به کارگری می پرداخت تا خودش را به دردها و رنج های مقدس بیازماید.وقتی هم از کار برمی گشت پس از انجام فریضه های نماز به پدر و مادر و همسایه ها در امور کشاورزی کمک می کرد .بعضی وقت ها چنان خواب و خستگی بر او غلبه می یافت که بر روی بیل کارگری به خواب می رفت."( نقل از داماد شهید)
Share/Save/Bookmark