داخلی آرشيو خبر صفحه 
امتیاز مثبت 
۳
 
كسى كه در میدان و مسجد با خدا بود
کد مطلب: ۳۰۵۵۹
تاریخ انتشار:جمعه ۲۷ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۲۳
اوشیدا: آن شب ستاره‏هاى غمگین، با آه و ناله گرد هم آمده بودند در كوفه مى‏نگریستند. زمین مى‏گریست.
كسى كه در میدان و مسجد با خدا بود
به گزارش پایگاه خبری اوشیدا: آسمان نالان بود. دیوارهاى كوفه از ترس حدوث «واقعه‏» به هم نزدیك مى‏شدند، شاید جلوگیر آن باشند. پرنده‏هاى نگهبان در چارسوى مسجد كوفه، نگهبانى مى‏دادند. شب پرده‏هاى مهاجم ضمن این كه به یكدیگر نوید مى‏دادند، ترس و رعب سراسر وجودشان را فرا گرفته بود. آخر حمله به یك فرد نبود، حمله به تمام انبیا و اولیاء و صالحان و صدیقان بود.

مى‏خواستند عرش خدا را به لرزه در آورند و مى‏خواستند عروة الوثقاى دین را نابود سازند. ابن ملجم، نماینده خفاشان شب با وحشت، براى رسیدن به آرزوى دیرینه‏اش، به مسجد آمده و كمین كرده بود. ولى چگونه اقدام به آن كار كرد؟! باید شقاوت و بدبختى، وجود یك به ظاهر انسانى را فراگیرد تا دستش به شمشیر بلند شود و بر فرق قهرمانى فرود آید كه برق ذوالفقارش دل یلان عرب را مى‏لرزاند و زهره قهرمانان را مى‏شكافت، راد مردى كه در برابر اشك یتیمان آید مهربان‏تر از پدر و مادر بود و با لطف و مهربانى اشك‏هاى غم دیدگان را پاك مى‏كرد و دست محبت‏بر سرشان و مى‏كشید و با آنان چون فرزندان خویش رفتار مى‏نمود. چگونه مى‏توانست آن اشقى الاشقیا شمشیر زهراگینش را بر سر آن نامتناهى فرود بزند، او كه محور مركزى تمام فضایل بود. آن انسان كاملى كه مجسمه تمام نماى رسول خدا و نفس او و برادر او و جانشین به حق او بود. او كه نمى‏توان با كلمات حقش را ادا كرد و توصیفش نمود، زیرا جز خدا و رسولش كسى نتوانست و نخواهد توانست تا روز رستاخیز او را بشناسد و قدرش را بداند و عظمتش را درك كند، نه آن‏ها كه پرستیدنش و نه آن‏ها كه پیرویش كردند، همه در شناخت مقامش حیران و سرگردانند.
على «نعیم‏» است، همان نعمت‏بزرگى كه خداوند در روز رستاخیز بى‏گمان از ما سؤال مى‏كند كه آیا شكر این نعمت را به جاى آوردیم یا نه «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم‏» كه شكرانه این نعمت‏بزرگ، فقط در پیروى كردن و تبعیت از على و اولاد على محقق مى‏شود و لاغیر

او تنها اطاعت‏خدا را مد نظر دارد و تنها به تكلیف شرعى‏اش عمل مى‏كند چه در مسند خلافت‏باشد و چه در خانه، زندانى! چه در مصاف دشمن باشد و چه همراه با یتیمان! چه در نبرد قاسطین و مارقین و ناكثین باشد و چه در كنج عزلت از خلق! و خلاصه چه در حال زائیده شدن از مادر در كعبه باشد و چه در حال جان دادن در مسجد كوفه. آن جا لب به شهادتین مى‏گشاید و اینجا لب با ذكر شهادتین فرو مى‏بندد.

لحظه زاییده شدن خدا را بر زبان جارى مى‏سازد و لحظه جان دادن «فزت و رب الكعبه‏» مى‏گوید، به پروردگار كعبه همان جایى كه در آن زاییده شدم رستگار گشتم، كه رستگارى از نخستین لحظه ولادت تا آخرین روز و زندگى با على همراه است، چون همیشه حق با على است.على نقطه مركزى و تمام فضایل و منش‏هاى والا و اخلاق انسانى و كمالات معنوى گرداگرد وجودش مى‏چرخد، پس على همیشه رستگار است و اگر كسى خواهان رستگارى و رسیدن به خوشبختى و سعادت باشد، باید فقط دنباله‏رو او و پیرو او باشد. و جز این راهى براى رسیدن به سعادت چه در دنیا و چه در آخرت نیست. باید تنها در راه على گام برداشت و در تمام رخدادها، فقط على را الگو قرار داد. على طریق وسطى است «الیمین و الیسار مضله و الطریق الوسطى هى الجاده‏» و على صراط مستقیم است، همان صراطى است كه هر صبح و شام، در هر نماز واجب از خدا مى‏خواهیم كه ما را به آن هدایت كند و راهنما باشد «اهدنا الصراط المستقیم‏». و على «نعیم‏» است، همان نعمت‏بزرگى كه خداوند در روز رستاخیز بى‏گمان از ما سؤال مى‏كند كه آیا شكر این نعمت را به جاى آوردیم یا نه «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم‏» كه شكرانه این نعمت‏بزرگ، فقط در پیروى كردن و تبعیت از على و اولاد على محقق مى‏شود و لاغیر. و اگر كسى از او پیروى نكند، اعمالش پذیرفته نیست، هر چند روزهاى زندگیش را روزه بدارد و شب‏ها را تا صبح در كنار خانه خدا در مسجد الحرام به عبادت سپرى كند! اصلا تا گذرنامه على در دست كسى نباشد، نمى‏تواند از صراط بگذرد «لا یجوز الصراط الا من بیده صك من على‏» كسى از صراط نمى‏گذرد جز آن كه گذرنامه عبور از على در دست داشته باشد.
امام علی (ع)

على مردم را به سوى خدا دعوت مى‏كند و على همگام با محمد، رسالت او را ادامه مى‏دهد و تكمیل مى‏كند. خود آن حضرت در تفسیر آیه «انما انت منذر و لكل قوم هاد» مى‏فرماید: «رسول الله المنذر و انا الهادى، رسول خدا هشدار دهنده است و من هدایتگرم.» (مستدرك الصحیحین، ج ۳، ص ۱۲۹) فخر رازى در تفسیر این آیه ادامه مى‏دهد: رسول خدا (ص) دستش را بر سینه‏اش گذاشت و فرمود: من منذرم و سپس اشاره به كتف على كرد و فرمود «انت الهادى، بك یهتدى المهتدون من بعدى ، تو هادى هستى كه پس از من هدایت‏خواهان به وسیله تو هدایت مى‏شوند.» و همین یك سخن كافى است‏بر خلافت‏بلافصل على پس از رسول الله، ولى چه باید كرد كه برخى از دانشمندان حق را آشكار مى‏بینند و باز هم از آن روى بر مى‏گردانند! و على «شاهد» است و بر بینه پیامبر، گواه است «افمن كان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه‏» آیا كسى كه دلیلى روشن (قرآن) دارد و پس از آن گواهى صادق و راستین (على).. كه بر تمام شئون وجودى دلیل بر صدق ادعاى رسول الله است. سیوطى در تفسیر «در المنثور»ش در ذیل این آیه شریفه نقل مى‏كند كه امیر المؤمنین على علیه السلام خود فرمود: «رسول الله على بینه من ربه و انا شاهد منه‏» و در موردى دیگر از خود رسول الله روایت مى‏كند كه فرمود: «افمن كان على بینه من ربه انا و شاهد منه على‏».

بى‏گمان آن همه فضائل و مناقب على از زبان رسول گرامى اسلام در گاه و بى‏گاه، در سفر و حضر، در صبح و شام، به مناسبت و بدون مناسبت، نقل شده، تصادفى نیست كه سخن او سخن حق است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى‏» پس آنچه پیامبر درباره على گفته است، تكرار سخن پروردگار است. ولى چه رازى در این امر نهفته است؟ و چرا پیامبر پیوسته از على سخن مى‏گوید و نه تنها در جمع كه اگر یك نفر هم در محضر مباركش نشسته بود به مناسبتى یا بدون هیچ مناسبت، بلكه ابتدا به ساكن، در مدح و وصف على، سخن مى‏راند؟
على «نعیم‏» است، همان نعمت‏بزرگى كه خداوند در روز رستاخیز بى‏گمان از ما سؤال مى‏كند كه یا شكر این نعمت را به جاى وردیم یا نه «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم‏» كه شكرانه این نعمت‏بزرگ، فقط در پیروى كردن و تبعیت از على و اولاد على محقق مى‏شود و لاغیر

شاید راز آن همه تاكیدهاى پى در پى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در این باشد كه خود مى‏دید این مردم پس از رحلت‏حضرتش با على چه مى‏كنند! او سقیفه را و سقیفه سازان را مى‏دید كه چگونه پیش از خشك شدن آب غسل جسد مباركش، گرد هم مى‏آیند و تمام سخنان او را نادیده مى‏گیرند و با یك توطئه از پیش ترسیم شده، على را از حق خویش جدا مى‏سازند و خلافت را كه امرى است الهى به دیگرى مى‏سپارند و به یكدیگر پاس مى‏دهند و على را خانه نشین مى‏كنند و به این هم بسنده نكرده كه خانه‏اش را آتش مى‏زنند و همسرش را كه تنها یادگار رسول خدا است‏به شهادت مى‏رسانند و آن روز هم كه با فریاد عمومى مردم، خلافت‏به او منتقل مى‏شود، از همان روز اول، جنگ و كارزار را با او آغاز مى‏كنند و تا روز رسیدن به لقاى محبوب، از جنگیدن و قتال او فروگذار نمى‏كنند.
Share/Save/Bookmark
مرجع : تبیان
    عکاس :