داخلی آرشيو يادداشت صفحه 
امتیاز مثبت 
۲
 
برای دستیابی به پیشرفت و اصلاح مملکت باید فرهنگ ضدتوسعه به فرهنگ موافق توسعه و پیشرفت اصلاح شود
سردبیر
کد مطلب: ۲۷۷۶۰
تاریخ انتشار:چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۹:۲۴
اوشیدا: حضرت امام به طور صریح تاکید دارند که برای دستیابی به پیشرفت و اصلاح مملکت در جهت اهداف انقلاب، باید فرهنگ ضدتوسعه به فرهنگ موافق توسعه و پیشرفت اصلاح شود. بنابراین، تحول در فرهنگ در جهت موافق توسعه، می تواند مقدمه ای برای توسعه در ابعاد گوناگون باشد.
برای دستیابی به پیشرفت و اصلاح مملکت  باید فرهنگ ضدتوسعه به فرهنگ موافق توسعه و پیشرفت اصلاح شود
به گزارش پایگاه خبری اوشیدا: اهمیت فرهنگ را از دو جنبه در دیدگاه حضرت امام خمینی (ره) باید دید. یکی جایگاهی که فرهنگ در هویت و موجودیت جامعه دارد و دیگری نقشی که فرهنگ در پیشرفت جوامع ایفا می کند. جنبه اول را می توان اهمیت و جایگاه فرهنگ در موجودیت جامعه انگاشت و وجه دوم را می توان اهمیت و نقش فرهنگ صحیح در حرکت به سمت اعتلا یا انحطاط جوامع دانست.
در زمینه نقش فرهنگ در موجودیت جامعه باید گفت، حوزه نفوذ فرهنگ به همه ابعاد زندگی بشر کشیده شده است و همه ویژگیهای غیرفیزیکی و متمایزکننده انسانها از یکدیگر و نیز همه ویژگیهای متفرقه جوامع در فرهنگ آنها نهفته است.

حضرت امام خمینی(ره) این مفهوم را با تصریح بیشتر چنین بیان می فرمایند:
بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد.
و به طور اساسی فرهنگ است که ویژگیهای مشترک به وجود آورنده یک ملیت را تشکیل می دهد و بدون وجود یک فرهنگ واحد، افراد تبعه یک کشور را نباید یک ملت نامید. لذا می توان گفت اساس ملیت یک ملت فرهنگ است.

این اهمیت والای فرهنگ در هویت و موجودیت جوامع از تعاریفی که برای فرهنگ شده نیز متسفاد است. چنان چه می بینیم همه ابعاد علوم، فنون، ادبیات، هنر، اخلاق، ارزشها، باورها، اعتقادات و … جوامع را در حیطه فرهنگ جای می دهند. بدیهی است ویژگیهای مفترقه جوامع نیز همینهاست. کل تمدن بشری از این مجموعه ساخته شده است. هر جامعه ای نیز مرهون این ابعاد زندگی اجتماعی خود است. زیرا همه پیشرفتهای یک جامعه در پیشرفت علوم و اعتقادات و ارزشهای آن منعکس می شود و بشر بدون ابعاد فرهنگی حیات، بشری بدوی و عقب مانده خواهد بود که در جوامع امروزی تصور وجود آن نیز مشکل است.

می توان گفت ؛فرهنگ مبداء همه خوشبختیها و بدبختیهای ملت است.» (۴) زیرا تمام خوشبختیها و بدبختیهای جوامع، بستگی به بهره مندی از پیشرفت علوم و فنون و عملکرد اعتقادات، اخلاق، ارزشها، هنر و … در زمینه های مختلف اجتماعی دارد. با عملکرد صحیح این ابعاد فرهنگ و نیز بهره مندی از نتایج پیشرفت علوم و فنون، جوامع می توانند به خوشبختی برسند. می توان گفت همه امور جوامع بستگی تام به فرهنگ آنها دارد.لذا اگر مشکلات فرهنگی و آموزشی به صورتی که مصالح کشور اقتضا می کند حل شود، دیگر مسائل به آسانی حل می گردد.
بر این اساس حضرت امام می فرمایند:راس همه اصلاحات اصلاح فرهنگ است.
نه تنها فرهنگ، سازنده خوشبختی ملتهاست بلکه انحطاط ملتها نیز در گرو فرهنگ جامعه است. زیرا پایه های اعتقادی، اخلاقی، علمی و هنری جوامع که موجب خوشبختی ملتها هستند با انحراف فرهنگ، مضمحل می شود و انسانها به انحطاط کشیده می شوند.
اگر فرهنگ ناصالح شد، این جوانهایی که تربیت می شوند به این تربیتهای فرهنگ ناصالح، اینها در آتیه فساد ایجاد می کنند … وقتی فرهنگ فاسد شد، جوانهای ما که زیربنای تاسیس همه چیز هستند، از دست ما می روند و انگل بار می آیند.
فرهنگ نه تنها انسانها را به انحطاط می کشد بلکه می تواند موجب انحطاط و پوچی و در نهایت اضمحلال جوامع شود.
۲- فرهنگ بستر توسعه
امروزه علمای توسعه، بیش از هر زمان دیگری به این باور رسیده اند که تا فرهنگ یک جامعه ای موافق با توسعه نباشد، پیشرفت و توسعه آن جامعه میسر نخواهد بود. زیرا انسانها به عنوان عاملان محوری توسعه باید برای عمل خود تمایل داشته باشند. این تمایل که با قدرت انتخاب همراه است و در عمل پس از انتخاب به منصه ظهور می رسد، باید شرایط ایجاد تمایل در انسان را داشته باشد. تمایلهای افراد نیز از طریق ارزشها و باورهایشان ایجاد می شود. با این وجود ممکن است این تمایلها در انتخاب با محدودیتهایی که برای فرد وجود دارد مواجه شود و در نهایت تمایلات، ارزشها و امکانات مختلف فرد و جامعه، فرد را به انتخاب در عمل وادار می کند و این انتخاب عملی فرد است که می تواند در جهت توسعه جامعه یا برخلاف آن باشد.
می بینیم که عمل افراد متکی به ارزشها، اعتقادات و باورهای افراد و نیز امکانات فرد و جامعه از جهات مختلف علمی، هنری و نیز مادی دارد. بر این اساس می توان گفت فرهنگ مبداءی است که اعمال انسانها و به تبع آن مسیر تکاملی جامعه از آن نشات می گیرد.
چنان چه اگر جامعه ای فرهنگی ضد توسعه داشته باشد، این فرهنگ موجد اعمالی از سوی اعضای جامعه خواهد شد که نه تنها در جهت توسعه و پیشرفت جامعه عمل نخواهند کرد، بلکه راه پیشرفت را نیز سد می کنند و موجب انحطاط جامعه می شوند. لذا برای تحقق پیشرفت و توسعه جامعه، ضرورت دارد فرهنگ آن جامعه موافق با توسعه باشد.
با این توضیحات می توان گفت، بستر و مسیری که اصلاح امور باید طی کند، بستر فرهنگ است. یعنی جامعه تنها در بستر فرهنگی مناسب است که می تواند به توسعه و پیشرفت دلخواه دست یابد. بدیهی است که اگر این بستر نامناسب باشد، توسعه نیز تحقق نخواهد یافت و یا حداقل به صورت دلخواه نخواهد بود. بر این اساس:
راه اصلاح یک مملکتی، فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید از فرهنگ شروع بشود … اگر فرهنگ درست بشود یک مملکت اصلاح می شود.
در اینجاست که ضرورت تحول فرهنگی ایجاد می شود. زیرا اگر بخواهیم جامعه ای پیشرفت کند و به طرف تعالی حرکت کند، باید زمینه های آن در مجریان این پیشرفت و حرکت ایجاد شود و گفتیم که این زمینه ها نیز چیزی جز فرهنگ جامعه نیست. بنابراین ضرورت تحول فرهنگی برای دستیابی به توسعه نمایان می شود.
۳- تقدم تحول فرهنگی
دیدیم که پیشرفت در همه شؤون اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زندگی یک جامعه، متکی به فرهنگ آن جامعه است و تا زمانی که فرهنگ جامعه ای موافق با پیشرفت و توسعه نباشد، پیشرفت آن جامعه میسر نخواهد بود.بر این اساس می توان گفت : اگر فرهنگ جامعه ای موافق توسعه (به معنی عام آن) نباشد، برای دستیابی به توسعه در ابعاد گوناگون باید به اصلاح فرهنگ در جهت توافق آن با توسعه همت گماشت.
چنانچه حضرت امام تاکید نموده اند که: اجانب خصوصا آمریکا در نیم قرن اخیر کوشش داشتند و دارند فرهنگ و برنامه های فرهنگی و علمی و ادبی ما را از محتوای اسلامی انسانی ملی خود خالی و به جای آن فرهنگ استعماری و استبدادی بنشانند. فرهنگ زمان طاغوت، کشور ما را تا لب پرتگاه سقوط کشاند و خداوند تعالی به داد این کشور اسلامی رسید. ولی بدون تغییرات صحیح بنیادی و تحول فرهنگی و علمی، امکان تحول فکری و روحی نیست و باید با کوشش همه جانبه از طرف دولت و رؤسای دانشگاهها و فرهنگیان و جوانان دانشجو به مقصود نزدیک شویم و انشاءالله تعالی از پیوستگی و وابستگی نجات پیدا کنیم و کشور عزیزمان را نجات دهیم.
می بینیم حضرت امام به طور صریح تاکید دارند که برای دستیابی به پیشرفت و اصلاح مملکت در جهت اهداف انقلاب، باید فرهنگ ضدتوسعه به فرهنگ موافق توسعه و پیشرفت اصلاح شود. بنابراین، تحول در فرهنگ در جهت موافق توسعه، می تواند مقدمه ای برای توسعه در ابعاد گوناگون باشد. البته بدیهی است که تحول فرهنگ صالح (موافق پیشرفت) به فرهنگ ناصالح (مخالف پیشرفت) نیز در جهت انحطاط جامعه عمل خواهد کرد.
در اینجا بیان این نکته نیز ضروری است که بی شک چنانچه در تعریف توسعه دیدیم، توسعه، یک پیشرفت همه جانبه در اجتماع است و در این مقوله، پیشرفت فرهنگ نیز بخشی از توسعه می باشد. و اگرچه گفتیم تحول فرهنگی موافق توسعه، زمینه ساز توسعه است، اما فرهنگ در عملکرد توسعه ای دارای دو جنبه است : یکی، عواملی از فرهنگ که عامل پیشرفت جامعه در ابعاد مختلف هستند و دیگری، بخشی از فرهنگ که در جریان توسعه، پیشرفت می کند و شاخصهایی برای توسعه یافتگی یک جامعه است. به هر حال در اینجا منظور از فرهنگ، عواملی از فرهنگ می باشد که زمینه ساز توسعه در ابعاد گوناگون خود است در ادامه برخی از عوامل فرهنگی مؤثر بر توسعه ازدیدگاه حضرت امام خمینی را تبیین می کنیم.
۴- عوامل فرهنگی مؤثر بر توسعه
 اثر اعتقاد به خدا
اعتقاد واقعی به خدا، اصلی ترین و اساسی ترین پایه و بنیان دینی است و مذهب بدون اعتقاد به وجود هستی بخش هدایت گر، معنی نمی دهد. این اصل اساسی، بیشترین تاثیر را بر زندگی و رفتار افراد جامعه دارد، زیرا اساسی ترین عنصر تاثیرگذار بر رفتار و عملکرد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی افراد جامعه، اعتقادات این افراد است و بدون شک اصلی ترین اعتقادها و باورها، اعتقاد و باور به وجود مبداء هستی و ایمان به این مبداء، یعنی خداست. این ایمان چاره همه مشکلات جوامع بشری است. حضرت امام(ص) اثر این ایمان را چنین خلاصه می کنند:
اگر ایمان به خدا و عمل برای خدا در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی واقتصادی و سایر شئون زندگی بشر وارد شود، پیچیده ترین مشکلات امروزی جهان به آسانی حل می شود. امروز دنیا، هم در این بن بست گرفتار شده است وهم نمی خواهد به نوع هدایت انبیاء تسلیم شود، ولی سرانجام چاره ای جز تسلیم ندارد.
اگر مجموعه اعتقادها و باورهای افراد را درون فرهنگ ببینیم، بی تردید باید پایه اصلی فرهنگ جامعه را که رفتار انسانها را می سازد، همین اعتقاد و ایمان به خدا دانست و بدیهی است که پایه های رشد جامعه بر همین فرهنگ استوار است. بنابراین، رشد و توسعه جامعه و به طور کلی حیات جامعه بستگی مستقیم به فرهنگ و اعتقاد به خدا دارد. به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) تنها وجود ایمان و اعتقاد به خدا می تواند مملکت را احیا کند و لذا برای احیای مملکت و پیشرفت آن باید روح ایمان و اعتقاد به خدا را در جوانان ملت رشد داد.
احیای مملکت نیز وابسته به عوامل متعددی است که مهمترین آنها از نظر حضرت امام، انسانها و شخصیت و فرهنگ آنهاست. بر این اساس، ایمان و اعتقاد به خدا موجب ساخته شدن انسانی و در نتیجه بروز و ایجاد ویژگیهای مختلفی در انسان می شود که همگی موجب تسریع حرکت انسانها برای دستیابی به اهداف جامعه یا همان توسعه به معنای کامل می شوند. حضرت امام، بی اعتقادی به خدا را موجب بی توجهی به مصالح کشور و توجه صرف به مصلحت خود و در نتیجه نرفتن به دنبال امور لازم مملکت می دانند و براساس این تفکر و اعتقاد به خداست که حضرت، تمام گرفتاریهای کشور و ملت را از نبودن ایمان به خدا می دانند.
در عین حال بر این باورند که اعتقاد به خدا را باید حکومت و دستگاه تربیتی در مردم ایجاد و تقویت کند زیرا این اعتقاد، به خودی خود، به حد لازم و کافی وجود ندارد و اگر افراد جامعه به حال خود واگذار شوند جامعه باز هم به تباهی کشیده می شود:
اگر ما و شما دست به هم بدهیم و جوانها را مومن و متقی بار بیاوریم مملکتمان تا آخر احیاء می شود و اگر چنانچه ما کوتاهی بکنیم. این مسئولیت بزرگ را ما به دوش خودمان بکشیم و کوتاهی بکنیم در حق فرزندان این مملکت فرض کنید چند روزی هم یک چیزی بشود و یک صورتی پیدا بکند فردا بدتر از این است.
Share/Save/Bookmark