داخلی آرشيو خبر صفحه 
امتیاز مثبت 
۱
 
هیرمند شاهرگ حیاتی سیستان
برگزاری روز جهانی تالابها در سیستان چشمهای نگران سیستانیها را روشنایی می بخشد
امین الله سرابندی
کد مطلب: ۳۶۴۹۳
تاریخ انتشار:پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۵۶
تغییرات جوی و خشکسالیهای متوالی و ناخواسته باعث شده تا مردم و حاشیه نشینان دریاچه نگران آینده دریاچه باشند.
برگزاری روز جهانی تالابها در سیستان چشمهای نگران سیستانیها را روشنایی می بخشد
به گزارش پایگاه خبری اوشیدا:آرام آرام به روز جهانی تالابها ۱۳ بهمن ماه ۱۳۹۳ برابر با دوم فوریه ۲۰۱۵ میلادی نزدیک می شویم تا این روز نیک را گرامی بداریم و باورداشت کسانی باشیم که با منش نیک و کوشش های مضاعف زیست محیطی سعی در فراهم آوردن محیطی امن و پاک و عاری از آلودگی های اجتماعی و صوتی همت می گمارند.

اما تغییرات جوی و خشکسالیهای متوالی و ناخواسته باعث شده تا مردم و حاشیه نشینان دریاچه نگران آینده دریاچه باشند.

در دهه های اخیر بدلیل تغییرات جوی و خشکسالی های متوالی اغلب تالابهای فلات ایران دچار بحران شده که در این میان بیشترین صدمات طبیعی نصیب تالاب هامون گردیده، آنهم در هر دو بخش ایرانی و افغانی. اما تلاش پی گیر و بی وقفه در سطحی وسیع جهت احیای دوباره تالاب باعث گردیده تا بارقه امیدی در قلوب سیستانیها و برادران افغانی همسایه تالاب جرقه بزند.

لذا به پاس همت مردم و کارکنان محیط زیست، چه زیباست که روز جهانی محیط زیست در سیستان برگزار می شود. زیرا در میان تالابهای اقوام آریایی و کشورهایی که زیستگاه اقوام آریایی بوده و هست به دلیل اشتراکات فرهنگی و اجتماعی اسناد کهن اقوام آرایی که برای نخستین بار گرد این دریاچه جمع شده بودند و نقش تاریخی دریاچه در شکل گیری حماسه ملی اقوام آریا این روز را در تالاب هامون به پیشواز برویم.

لذا برای نشان دادن عظمت تالاب و نقش حیاتی آن در زندگی مردم سیستان بطور خلاصه به وضعیت اقتصادی و اجتماعی و تاریخی تالاب هامون اشاره می شود.
امید است حال که بشارت احیاء تالاب هامون قلوب انباشته از ریزگرد مردم را روشنی می بخشد برگزاری روز جهانی تالابها در سیستان اقدامی است شایسته که چشمهای نگران سیستانیها را روشنی می بخشد.
حیات در کره زمین بستگی مستقیم به آب دارد یعنی اگر آب نباشد حیات هم وجود نخواهد داشت. در بیشتر نقاط تامین آب توسط رودخانه، چشمه، قنات یا چاه عمیق در دسترس انسانهاست و طبیعت دیگر نقاط بگونه ای است که اگر آب رودخانه یا چشمه نباشد،

هیرمند شاهرگ حیاتی سیستان

آب قنات مشکل بی آبی را حل می کند. اما سیستان تنها سرزمینی است که اگر رودخانه ها خشک شد، خیلی زود طبیعت نیز نابود میشود. زیرا رسوب گذاری رودخانه هیرمند در دشت سیستان بگونه ای است که امکان حفر قنات و چاه عمیق وجود ندارد. بنابراین اگر رودخانه هیرمند نبود حیاتی هم در سیستان وجود نداشت. به همین لحاظ میباشد که هیرمند را شاهرگ حیاتی سیستان می دانند و قطع این شریان یعنی مرگ حتمی سیستان از همین رو هست که مردم سیستان برای آب حرمت فوق العاده ای قائل هستند.

باززایی طبیعت در منطقه سیستان با آب است که اگر آبی نباشد باززایی مفهومی ندارد. لذا حرمت و تقدس آب برای مردم این منطقه اهمیت حیاتی دارد و مردم به مفاهیم زایش اعتقاد دارند. زیرا مفاهیمی چون زایش، مرگ و باززایی نه تنها در مورد گیاهان و جانوران و دیگر عناصر طبیعت بلکه در مورد انسان نیز مصداق دارد. اما در مورد انسان جنبه والاتری دارد که بخود می گیرد.
سبز شدن دانه گیاهان، شکوفه دادن درختان در برفها نمونه بارز باززایی است. طلوع خورشید زایش طبیعت است و زایش طبیعت زمانی جلوه زیباتری دارد که این باززایی با سبزه آراسته باشد. اما اگر آبی نباشد زایشی هم در کار نخواهد بود . و همان گونه که جلوتر اشاره شده:

تقدس آب برای سیستانیها
مردم سیستان برای آب حرمت زیادی قائل بودند و به بچه ها هم می آموختند که آب را آلوده نکنند، تقدس آب در سیستان بحدی بود که می گفتند آب را نباید آلوده کرد چون آب مهریه حضرت فاطمه زهرا(س) می باشد.
در اسطوره های ایرانی باور داشتن عنصر آب و تقدس آن جلوه ای خاص دارد بگونه ای که نجات دهنده بشر و کسیکه بر دروغ و پلشتی چیره می شود از درون آب بیرون می آید و این چیزی نیست جز جهان بینی ایرانیان از تقدس آب یعنی اگر آب نباشد حیات هم نیست. حضور معابد آناهیتا در سیستان و دیگر نقاط ایران از قبل از تاریخ نشان از حرمتی است که ایرانیان برای آب قائل بودند.

در سیستان زمانی که می خواستند گوسفند یا گاوی را ذبح کنند. کنار آب جوی کوچکی احداث می کردند و خون را داخل جوی کوچک می شستند و هیچگاه اجازه نمی دادند تا با خون آب را آلوده کنند. سیستانیها اعتقاد داشتند که آب برکت خداست و نباید این برکت را آلوده کنند.

نقش تالاب هامون در اقتصاد سیستان
اگر که رودخانه هیرمند شاهرگ حیاتی سیستان باشد دریاچه هامون قلب تپنده سیستان است و اگر آب در شاهرگ قطع شود، قلب از کار می افتد کما اینکه بارها و بارها جریان خون شاهرگ قطع شده و قلب تپنده سیستان هم از کار افتاده. بنابراین به جرات می توان گفت تالاب هامون هزاران سال هزاران سیستانی را پناه بخشیده و زندگی سعادت آمیزی را برای آنها به ارمغان آورده. بنابراین آنهایی که در کناره های تالاب می زیستند چند دسته بودند.
۱-ماهیگیران: و خانواه هایشان که با صید ماهی و فروش آن امرار معاش می کردند.
۲-طبقه «ته یاف Tayaf» آنها طبقه ای بودند که ماهیها را از صیادان می خریدند و در شهرها و روستاهای سیستان می فروختند.
۳-شکارچیان: این دسته شغلشان شکار و صید مرغان دریایی بود که مرغها را شکار می کردند و شب ها پر مرغان را در می آوردند و صبح مرغها را یا به طبقه ته یاف می فروختند یا اینکه خودشان وارد بازار می کردند . پر مرغان دریاچه را دلالان می خریدند و به دیگر شهرهای ایران صادر می کردند

آقای ذوالفقار کرمانی که در زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار برای نقشه برداری به سیستان آمده بود در کتاب خود بنام جغرافیای نیمروز می نویسد:
«که پر مرغان دریایی سیستان به اغلب شهرهای ایران صادر می شد و پوست سمور دریاچه در شهرهای بزرگ ایران به قیمت گزافی خرید و فروش می شد.»
این شکارچیان همانند صیادان در گوشه و کنار نیزارها با خانواده هایشان زندگی می کردند.

۴-گاوداران دو دسته بودند:
-دسته اول خانواده هایی بودند که در جزایر دریاچه در محلهایی بنام تختک زندگی می کردند. تختک تپه های طبیعی یا مصنوعی است که در میانه نیزارها واقع شده و تردد مردم به ساحل با قایق های بومی بنام «توتن» بود و هست. آنها هفته به هفته کره، روغن و کشک یک هفته ای که از شیرگاوهای خود تهیه کرده بودند را وارد بازار می کردند. و در فصل کشت یعنی در پائیز هر سال گاوداران با گاوهایشان اراضی را شخم می زدند و در موقع برداشت غله خرمن کوبی هم توسط همین گاوداران انجام می شد (البته در تمامی اراضی سیستان)

-دسته دوم دامداران در حقیقت گاودارانی بودند که به غیر از گاو، گوسفند و بز هم داشتند و در روستاهای کنار دریاچه و نیزارها زندگی می کردند و اراضی نزدیک به دریاچه را هم کشت می کردند. گوشت اهالی سیستان و شهرهای شمالی یعنی خراسان تا سرخس و مرو و ماوراءالنهر از گاوهایی تامین می شد که هر سال هر نفر به اندازه قدرت مالی خود، گاو و گوساله را در دسته هایی بنام (گوجلاب) حداقل هر دسته ۵۰ راس را پیاده برای فروش به این نقاط می بردند که این گاوها همین گاو اصیل سیستانی بود.

۵-حصیربافان: خانواده هایی بودند که در حاشیه نیزارها زندگی می کردند. این خانواده ها روزها وارد نیزار می شدند و با بریدن نی های مخصوص نی را به ساحل می آوردند و حصیر می بافتند و بعد حصیرها را برای فروش وارد بازارهای شهر و روستاها می کردند از این حصیر برای فرش کردن کف اتاقها استفاده می شد.

۶-سبد بافان: این خانوارها که کمی دورتر از نیزار زندگی می کردند (نزدیک جنگلهای گز حاشیه نیزار) شغلشان این بود که با زن و بچه وارد جنگلهای گز می شدند و ترکه های بلند گز را می بریدند و با آن سبدهای مختلف می بافتند.
الف-سبد دردار برای حمل و نقل مرغ و جوجه (شول shool)

ب-سبد برای قرار دادن سفره نان
ج-بافت حصیر مانند از ترکه گز که طول و عرض آن زیاد و اغلب برای پوشش سقف و انبار گندم که دیواره خارجی آن را با حصیر می پوشاندند استفاده می شد.

ح-سبدهای خورجین مانند که باغداران برای حمل میوه بخصوص انگور استفاده می کردند.

۷-پرده بافان: که در حاشیه نیزار زندگی می کردند و زن و مرد و بچه روزها وارد نیزار می شدند و نی های بزرگ را می بریدند و به ساحل می بردند. پوست نی را می گرفتند و از همین نی پوست گرفته پرده های کوچک و بزرگ برای آویزان کردن جلوی در اتاق ها می بافتند. این پرده ها در بیشتر از ۶۰درصد شهرهای ایران به فروش می رفت که البته در شهرهای دیگر به غیر از آنکه جلوی در اتاقها آویزان می شد، داخل اتاقها هم بصورت تزئینی استفاده می کردند.
به غیر از خانواده هایی که مستقیماً با نیزار و نی و دریاچه وابسته بودند هر روزه تعداد زیادی از مردم شهر و روستا برای خریدهای متفرقه از روغن و کشک و مرغ و ماهی گرفته تا گوساله به حاشیه نیزار می رفتند و خرید می کردند.
زمانی که قلب تپنده سیستان یعنی دریاچه هامون بی درد و بی اندوه می طپید دهها هزار نفر در کناره های این سفره گرد آمده بودند و از این سفره الهی نان می خوردند و بخوبی زندگی می کردند. این جمعیت پس از آنکه این قلب تپنده خاموش شد راهی کدام دیار غریب شد که خود درد بزرگی است و آسیب شناسی عظیمی را می طلبد.
تا نیمه های حکومت صفویان که سیستان استقلال داخلی داشت در کناره های نیزار به غیر از این نی نیزار که نام علمی آن (لوئی) هست. نیشکر فراوان بود که شیره آن گرفته می شد و به صورت «پانیذ» شکر سرخ در می آمد و به شهرهای دیگر ایران صادر می شد. البته برخی منابع می نویسند که از این شکر سرخ نوعی حلوا درست می کردند که خریداران زیادی در شهرهای ایران داشت.

نقش اعتقادی مردم راجع به دریاچه:
زمانی که انسان پای صحبت تختک نشینان دریاچه می نشیند که امروز با سنی بالا بیلی در دست منتظرند تا کسی آنها را به کار رگل بخواند و صحبت های آنها را می شنود دچار یک نوع غرور و خود باوری می شود. زمانی که از آنها سوال می شود که در گذشته نه شکاربانی بوده و نه هم محیط زیستی آیا شما در زمانی که مرغان دریایی تخم می گذاشتند باز هم آنها را شکار می کردید. او به گونه های نگاهمان می کنند که این چه سوالی است.
آنها می گفتند ما می دانستیم که فصل تخم گذاری مرغان کی هست. از آن روز تا روزی که جوجه ها به پرواز در می آمدند شکار ممنوع بوده. حتی اگر زمانی بدون آنکه هدفی داشته باشیم تخم مرغی را لگد می کردیم، بلافاصله توبه می کردیم که چه گناهی مرتکب شده ایم و اگر تخم را نگاه می کردیم که شکسته و جوجه شده بلافاصله نذر می دادیم که خدا از گناه ما صرفنظر کند. زیرا اعتقاد داریم که اگر جوجه ای را که داخل تخم است بکشیم خدا بلا نازل می کند.

ثانیاً زمانی که نی از آب بیرون نمی آمد و قد نمی کشید هیچکس حق نداشت نی را ببرد. همیشه در دو نوبت نیزار قرق بود.
۱-فصل تخم گذاری پرندگان
۲-موقع رشد نی

تمامی حاشیه نشینان دریاچه به این قضایا احترام می گذاشتند و اگر کسی بطور پنهان تخم پرندگان را از داخل نیزار می ربود دزدی محسوب و توسط تمام اهالی شماتت می شد زیرا اگر ما حاشیه نشینان دریاچه به این باورها احترام نمی گذاشتیم هیچگاه نیزاری سرسبز و پر از پرنده نداشتیم. زمانی که برای دامها نی می بریدیم مواظبت می کردیم که لابلای نی ها لانه پرنده ای نباشد. این میراثی بود که از پدران ما به ما رسیده بود و ما هم به بچه ها می آموختیم. دست زدن بچه ها هم به تخم پرندگان ممنوع بود زیرا شنیده بودیم که اگر انسان تخم پرنده را لمس کند، پرنده بدش می آید و روی تخم نمی خوابد و حتی ممکن است که سال بعد به نیزار دریاچه برنگردد.
بنابراین خود با باورهای هزاران ساله از طبیعت دریاچه محافظت می کردیم و نیازی نبود که کسی بر ما فرمان براند که چه خوب است و چه بد، فرد فرد ما وظیفه داشت از نیزار مثل یک مادر مهربان و پدری دلسوز حمایت و محافظت کند.

نقش تالاب در محیط زیست:
تالاب هامون از سه دریاچه بنامهای پوزک Puzak صابوری Sabori و سنگل sengol تشکیل شده که تا نیمه دوم سال ۱۳۶۰ خورشیدی بصورت سه کاسه جدا از هم تشکیل شده بود که در بین آنها موانع طبیعی هزاران ساله قرارداشت یعنی زمانی که کاسه های پوزک و صابوری لبریز میشد. مازاد آب این دو دریاچه از روی یک دیواره طبیعی آرام آرام وارد غربی ترین دریاچه بنام سنگل می شد و زمانی که، هر سه دریاچه لبریز و یکدست می شد مازاد آب از روی یک مانع طبیعی هزاران ساله وارد (شیله sheele) می شد.

محققین می نویسند کانال شیله یا شلاق قدیمی ترین کانالی است که بدست بشر احداث شده است.

این مازاد آب از طریق کانال شیله وارد گود زره می شد. از بدو شکل گیری دریاچه های سه گانه تا سال ۱۳۶۶ این سه دریاچه بصورت سه کاسه جدا از هم قرار داشتند. یعنی سیستانیها در طی هزاران سال به دلیل تجربیاتی که داشتند دست به ترکیب سه دریاچه نزدند .

اما در سال ۱۳۶۶ به بعد وحشتی که از سیل آینده داشتند مسئولین وقت به غیر آنکه موانع سه کاسه را تخریب و صاف کردند. محل سرریز سنگل به شیله را هم با بولدزر صاف کردند.

این حرکت غیرکارشناسی مسئولین وقت باعث شد که هر آبی وارد هر کاسه ای میشد بدون موانع وارد سنگل و از آنجا هم وارد گود زره در خاک افغانستان می شد. گر چه بعدها محل ورود آب دریاچه ها به شیله را سد زدند اما موانع طبیعی را تخریب کردند طبیعت سیستان از هزاران سال قبل به گونه ای طبیعی و کارشناسی صورت گرفته که هر گونه دست کاری این طبیعت باعث تخریب کل سیستان می شود.

یکی از عواملی که باعث می شود تا آب دریاچه ها به سرعت تبخیر شود، نبود نی های نیزار هست. زمانی که باد موسمی ۱۲۰ روزه زوزه کشان حملات بی وقفه خود را آغاز می کند. اگر بوته های نی و گز نباشد، باد به سرعت آب را پخش می کند. این پخش شدن آب باعث میشود تا آب دریاچه به سرعت تبخیر شود.

اما زمانی که نی های نیزار قد کشیده باشند باد به هر سرعتی که بوزد، نی ها مانع گسترش آب می شود یعنی نی و گز همچون یک سد و مانع عمل می کند.

نیزارها باعث می شود تا مرغان مهاجر برای تخم گذاری بطرف نیزارها هجوم آورند. در سیستان به غیر از باد ۱۲۰ روزه که از نیمه های خرداد شروع می شود و تا مهرماه بی وقفه می وزد. بادهای دیگری هم وجود دارد که در اوقات معینی از سال میوزد مثل باد پنجکه، ششکهای نوروز، باد پلیلاسی، باد گاوکش و… قرار گرفتن تالاب و پلپلاسی نیزارها در شمال سیستان باعث می شود تا باد مسیر طولانی شمال به جنوب را از روی آب و علف طی کند و باعث طراوت و سرد شدن هوا شود.

اما اگر آب و نیزاری نباشد، زمانی که باد ۱۲۰ روزه میوزد به غیر آنکه گرما افزایش می یابد خاک نرم دریاچه را نیز در هوا معلق می کند. که این خاک باعث می شود تا دستگاه تنفسی آسیب پذیر شود.

در گذشته، که دریاچه و نیزارها با طراوت و پر از آب بود حد فاصل نیزار و اراضی مزروعی جنگلهای عظیم گز قرار داشت که زیستگاه گرازها و سمورها و دیگر وحوش بود. اکنون از آن جنگلها خبری نیست و فقط اینجا و آنجا تک درختانی قرار دارند که با فاصله چشم به راه آب هستند. سمورها و گرازها یا از تشنگی مردند یا اینکه توانستند از نیزارهای سیستان کوچ کنند.

خشک شدن تالاب در مدت ۱۵ سال باعث شد تا در موقع وزش باد ریزگردها در هوای سیستان معلق شده و مردم را دچار تنگی نفس کند. ریزگردها و عدم تغذیه خوب، باعث گسترش بیماری سل شده، بگونه ای که دولت مجبور شده کلینیک مبارزه با بیماری سل را در سیستان احداث کند بر طبق اعلام هواشناسی، شدت ریزگردهای معلق در هوای سیستان در مدت خشکسالی چندین برابر بیشتر از حد مجاز استاندارهای جهانی می باشد، برخی طوفان شن را با ریزگرد اشتباه می گیرند و تصور می کنند ریزگردها همان شن هست که در هوا معلق شده در صورتیکه طوفانها، شن را هم در سیستان به حرکت در آورده که باعث تخریب محیط زیست شده است. علت طوفان شن از بین رفتن درختچه ها و درختان گز می باشد که از بی آبی خشک شده است و عدم دقت در لایروبی رودخانه ها و انهار که خاک را در مسیر باد قرار می دهند.

دریاچه هامون در گذر تاریخ
جغرافی نگارانی که در قرون اولیه اسلامی از سیستان بازدید داشته اند، این دریاچه را دریای زره خوانده اند.
کلمه زره برگرفته از نام سیستان قبل از تاریخ می باشد زیرا در آن زمان سیستان را بنام زره، زرک و زراکا میخواندند.
سابوری برگرفته از شهر شاپور می باشد که هم اکنون خرابه های این شهر در شمال غربی دریاچه در زیر گل و لای رسوبات دریاچه مدفون است در زمان ساسانیان این شهر محل سکونت ولایتعهدان ساسانی بوده که مدت ولایتعهدی را در سیستان رزم می آموختند و چند نام دیگر.

دریاچه هامون در سنت مزد بسنا قدر و منزلت فراوان دارد و دریاچه ای مقدس بوده که بر طبق نوشته آرتورکریستن سن دریاچه هامون در بین مردم مشرق زمین دریاچه ای مقدس بوده و این تقدس به زمانهای پیش از زرتشت برمیگردد. در کتب سنت پهلوی به تفصیل از دریاچه کیانی (هامون) سخن رفته است. در اوستا نیز به دریاچه (کاس اویا) محل ظهور موعود زرتشتی اشاره شده و نیز در فقره ۹۲-۹۶ زامیاد یشت از اهمیت دریاچه هامون سخن رفته است متاسفانه در موقع معرفی تالاب هامون در مراجع بین المللی حتی در ایران از اهمیت تاریخی دریاچه سخن نرفته است در صورتیکه حماسه های ایرانی در کناره های این دریاچه شکل گرفته است.

یعنی هیچ اشاره ای نشده دریاچه ای که در یشتها از آن سخن رفته همین دریاچه هامون است که در اینجا اندک اشاره ای می شود به اینکه چگونه افراسیاب تورانی برای بدست آوردن فرممالک آریایی (فر ایرانی) نیرنگ بکار برده است از یشت ۱۹ (زامیاد یشت) چنین استنباط می شود «فرنگر سین (افراسیاب) تورانی گناهکار برهنه در آب جست و بسوی خورنه که از او گریزان بود شتافت و بدین نحو خلیجی از دریاچه و روکشه که هئوسروه نام دارد بوجود آمد فرنگریسن از دریاچه بازگشت در حالی که دشتامهای سخت بر زبان میراند و تهدید کرد که خشک و تر و بزرگ و خوب را بهم خواهد ریخت و اهورا مزدا را از آفت و آسیب بسامان خواهد آورد. فرنگرسین یکبار دیگر کوشید تا مگر «فر» را به چنگ آورد و در نتیجه فرار خورنه از او خلیج دیگری بنام ونگهزاد پدید آورد و سومین بار خلیج اوژداتون تشکیل شده نام وروکش یعنی دارنده خلیج های پهناور در اصل لغتی است که بیک دریاچه معروف در اراضی آریایی داده شده یعنی دریاچه هامون.

محقق برجسته آقای کریستن سن در کتاب معروف خود کیانیان می نویسد.
«فرکیانی» با آن کس یار می شود که تسلط او از آنجا شروع می شود که دریاچه «کاس آی» که از «هاتومنت هیرمند» تشکیل یافته قرار گرفته باشد فرکیانی و فرایرانی از زمانهای خیلی قدیم که از یادها زدوده شده است به سرزمینهایی تعلق یافته که برگرد دریاچه یی که آیین زرتشتی اساطیر مربوط به دوره آخرالزمان آنرا تقدیس کرده است قرار دارند. بنابراین در موقع معرفی این دریاچه باید به مستنداتی که در اوستا از آن یاد شده اشاره شود.
Share/Save/Bookmark