داخلی آرشيو خبر صفحه 
۱
امتیاز مثبت 
۲
 
ویژه دهه فجر،
"عشق وطن" تقدیم به عاشقان فجر سال۱۳۵۷
معصومه سراجی
کد مطلب: ۳۶۶۶۵
تاریخ انتشار:سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۳۸
آيا عاشق مي تواند عشق به وطن را با گوشت ،پوست و استخوان خودش عجين سازد يا نه ؟
"عشق وطن" تقدیم به عاشقان فجر سال۱۳۵۷
به گزارش پایگاه خبری اوشیدا: بيا تا رودي باشيم پرخروش ، نه بركه اي خاموش ، شعله اي باشيم سركش ، شمعي و آتشي كه مي سوزاند نه خاكستري خاموش ، بيا تا كنده اي در آغوش آتش باشيم و ستاره اي كه مي سوزد و مي رقصد ، شهابي كه گرداگرد جهان را در مي نوردد و در پي گمشده ي خويش است نه سنگي كه در گذر گاهي انتظار صداي پاي سوسمار ي را مي كشد و دل به حضور عابري غريب مي سپارد .

آري بيا تا عشق را با دستها ، چشمها و دلها آشتي دهيم و در ما شعله ور ، رقصان ، كشنده ، جاندار و سوزان باشد . بيا هرشب ستاره هاي آسمان را نظاره كنيم تا جاي پايش رادر آخرين ستاره آسمان بيابيم ،خود را پيدا كنيم ،شعله ور شويم و هرگز خاموش نگرديم تا تند بادي باشيم و رودي ،تا سرودي باشيم و درودي نه بدرودي كه به ناگاه به لبان جهان نقش مي بندد و آخرين كلام آدمي مي شود چرا كه ما درود زمين را مي خواهيم ..بايد تلاش كنيم تا شعله عشق همواره در وجودمان سرزنده و رقصنده بچرخد و مارا بچرخاند ، دهاني در ماسرود بخواند ،ناشناخته هارا به ما هديه دهد ،دلي در ما بتپد ،ندايي مارا به به سوي ها و فراسوي ها بخواند و اين جاست كه عشق به وطن معنا مي يابد و تقدس عشق جهاني مي شود ، چرا كه مهمتر از عشق ، تقدس عشق است ، آري تقدس عشق راز جاودانگي آن است ، زيرا زندگي قبل از آنكه به عشق نيازمند باشد به تقدس عشق محتاج است ،تقدسي كه عشق را ملكوتي ميكند و وطن را معنا مي بخشد و عاشق را عزيز مي كند ، عزيز خدا ،عزيز مردم ،براي همين است كه زندگي ،جامعه ،تاريخ و هنر اينقدر سختگير است و بهمين سادگي مهر تائيد و جاودانگي را بر پيشاني كسي كه فقط ادعاي عشق به وطن دارد، حك نمي كند . آنقدر حوصله به خرج مي دهد تا بداند آيا عاشق مي تواند به اين راز برسد يا نه ؟ ...

آيا عاشق مي تواند عشق به وطن را با گوشت ،پوست و استخوان خودش عجين سازد يا نه ؟ و اين در حالي است كه تا آن زمان كه عشق به عاشق اعتماد نكند ،جامعه ،فرهنگ ،هنر و تاريخ نيز اعتماد نمي كنند و با انسان همدل نمي شوند و تا زماني كه اين اعتماد نباشد كلمات ،اشياء و زندگي رام نمي شوند ،در دستهاي انسان جان نمي گيرند ،مي گريزند و فرار مي كنند ،هر وقت كلمات و اشياء رام شوند ،عشق به وطن جان مي گيرد و عاشق مي تواند براي وطن بسرايد ..بسرايد تا فردا ‹‹باد›› و ‹‹ريگ›› نام عشاق را در گوش زمين زمزمه كنند ،تا فردا تمامي گزهاي ديار ما، نامشان را تكرار كنند و نام ‹‹ عشاق وطن›› تقدس دهان تمامي رودهاباشد .. بيا تا عشق به وطن رابسراييم چرا كه ‹‹ تو›› آن ‹‹پيغمبري›› هستي كه زيباترين سرودهاي گيتي را به ارمغان مي آوري ..

بياد شهیدان وطن (بهمن ۵۷)
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

- شادی روزنه در شب
عطش ساده فریاد شکست
موهبت ، عشق وطن
رزمجویان شریف عاشق
عاري از خود وزره
با کفن می رفتند

ای خدا
مگیر این شادی را
جوشش آزادی را

ای تلاوت دنباله دار شعر آزادی
اینک کفن های سرخ شهیدان را
بر داربست شعر بیاويزید
تا پرچم افتخار میهن را
با خون سرخ کفن پوشان آزادی
بیارائیم .
تا دست پر طراوت خورشید واریاران را
بر انبوه خشم بیافزائیم .

برای صبح روشن استقلال
صدها هزار درفش سرخ مقدس
از خون پاک شهیدان
افراشته
فردا درفش جامه های سرخ روزنه دار
افراشته
تا صبح روشن آزادی
برشامگاه تیره بخندد
وروح ظلم از تصور تکرار
رهبان راه عدم گردد
تا عشق پاک پایدار
یادگار عشق میهن گردد
و بماند در چارسوی هرمیدان
در دیدگاه روشن مردم
بر چشمگاه در ، دریچه ودیوار

فردا ...
صبح روشن آزادی
صدها درفش مقدس خونین
در هرمدار راه ، در چهار گوشه میدانها
در کوچه ها وخیابانها
برافراشته
تادست تیره تروریستها
از لخته های خون بهراسد
تا عبرت ، شرافت هر ملتی شود

فردا درون شهرها
خون جامه های دلیران را
جای درفش می آویزند
تا انقلاب بارور گردد
تا دست ظلم بی اثر گردد
تا شوکت درخشش این میراث
آیندگان راراهبرگردد
هر جای پای گلوله
جای پای تاریخ عشق خواهد شد..
Share/Save/Bookmark
مریم
۱۳۹۳-۱۱-۲۲ ۱۳:۴۹:۰۸
بسیار عالی
خانم سراجی خسته نباشی قلمت مستدام باد (8530)