من، ایران سرافرازم؛ برادر تو
سردبیر
کد مطلب: ۱۰۷۵۵
تاریخ انتشار:جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۴۷اوشیدا:صدای مسلسل و گلوله می آید و بوی خون و آتش.عطر دل انگیز زیتون، در فضا منتشر است؛ ولی صدای سفیر مرگ که می آید، در مشام انسان فقط بوی نفرت میپیچد و... دیگر هیچ. در گوشه گوشه این سرزمین، نهال مقاومت روییده، با ریشه هایی مقاوم.
پایگاه خبری اوشیدا:فریاد کودکان حیفا را بشنو!
خشم و عصیان را در نگاه شیرخوارگان ببین!
اینک، دستانشان آشنای دیرین سنگ است. من اگر چه دستم خالی ست، سینه ای دارم به فراخی دشتهای سینا؛ پر از امید و آرزو؛ لبریز از فریاد و استقامت.
دستهایم را از دور، برای یاریات گشوده ام.
ما مسلمانیم و متحد؛ بین ما فاصله ای نیست.
فریادمان یکی است
آی فلسطینی! کبوتران سپید را ببین؛ به مبارک باد این همه ایثار آمده اند. چشمهایم را که میبندم، مرزها را درنوردیده ام و کنار تواَم؛ همرزم و همسنگر تو.
فریادمان یکی است و خواستهمان نیز. ما از ازل، هم پیمان بوده ایم که جشن پیروزی بر شیطان را با هم برگزار کنیم.
فریاد اتحادم، گوش و دل استکبار را لرزانده است. از همین راه دور، عجز و ناتوانی اش را به نظاره نشسته ام. او خوب میداند که این پرچم سرخ، همیشه پا برجاست و روزی زیتون، طعم واقعی اش را خواهد یافت.