داخلی آرشيو خبر صفحه اجتماعی
امتیاز مثبت 
۰
 
نگاهی به اثرات محیطی و اقتصادی - اجتماعی بحران های ادواری آب در سیستان
کد مطلب: ۶۲۳۴۴
تاریخ انتشار:شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۵۲
در راستای آگاهی بخشی در موضوع مدیریت بحران آب، نسبت به انتشار مقالات و مطالب همایش ها و سمینارهای مرتبط در طی سالیان اخیر اقدام می نماید. در ادامه مقاله * نگاهی به اثرات محیطی و اقتصادی - اجتماعی بحران های ادواری آب در سیستان .از اولین کنفرانس بین المللی بحران آب که در سال 1387 در دانشگاه زابل برگزار شد تقدیم می شود.
نگاهی به اثرات محیطی و اقتصادی - اجتماعی بحران های ادواری آب در سیستان

چکیده

منطقه کهن و تاریخی سیستان از گذشته های دور تا کنون با بلایای طبیعی و غیر طبیعی زیادی رو به رو بوده است، که در این بین بحران های آبی همواره حیات و هستی آن را نشانه رفته و در دوره هایی از تاریخ منجر به اضمحلال قسمتی هایی از آن شده است.

تحقیق حاضر سعی دارد تا با نگاهی همه جانبه و عمیق، زوایای پیدا و پنهان این آثار گسترده (اقتصادی، اجتماعی و محیطی) را مورد بررسی قرار داده و به ارایه راهکارهای لازم در این زمینه بپردازد. با این کار بدون شک می توان تا حدود زیادی از تکرار فجایع گذشته جلوگیری کرده و زمینه را برای توسعه پایدار منطقه به ویژه زندگی مسالمت آمیز با این بلایا آماده ساخت.

واژگان کلیدی: بحران ادواری آب، سیستان، اثرات محیطی و اقتصادی اجتماعی، هیرمند.

 

مقدمه

منطقه سیستان در حدود15197کیلومتر مربع وسعت و بیش از 400هزار نفر جمعیت دارد. این منطقه برآمده از آبرفت های رودخانه هیرمند است. کوه خواجه تنها پشته بلندی می باشد که با ازتفاع600متر در منطقه مسطح سیستان خودنمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از 65 میلی متر را در سال دریافت می کند و میزان تبخیر در آن به بیش از 5000 میلی متر می رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط شده و در سال هایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش   می یابد، خشکسالی های مخرب توسعه پیدا می کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند، نوسانات سالیانه قابل ملاحظه ای(خشکسالی و سیلابی) را نشان می دهد. وزش بادهای 120روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می وزد در تشدید نیاز به آب و خشکی محیط مؤثر است.

اساس پیدایش وآبادانی سیستان آب رودخانه هیرمند بوده و هم اکنون نیز موجودیت آن به همین آب وابسته است .در توصیف عمومی اراضی آبخور هیرمند و آبادانی آن در منطقه همین بس که گفته شود شهر قندهار دومین شهر افغانستان پس از کابل در یکی از سر شاخه های اصلی هیرمند بنام ارغنداب واقع شده است.

آبادانی و مدنیت با شکوه دلتای هیرمند که طی هزاران سال تا پایان دوره ساسانی به وجودآمده بود،در اثر ویرانی های مستقیم و غیر مستقیم و چیرگی بیگانگان ودر طی قرون متمادی به خاموشی گرایید .(پارس ویستا،16:1374)بالاخره در اثر دسیسه های استعماری انگلستان در دهه های پایانی حکومت قاجاریه یعنی سالهای 1250و 1282 خورشیدی ،سیستان به دو بخش سیستان اصلی و سیستان فرعی (خارجی )تقسیم و به اصطلاح سیستان اصلی سهم ایران و سیستان فرعی یا خارجی سهم افغانستان شد.آنچه سیستان  اصلی نامیده شده و سهم ایران قرار گرفت جزء کوچکی از سیستان واقعی و تاریخی بوده وآنچه سیستان فرعی نامیده شده و سهم افغانستان قرار گرفت قسمت عمده سیستان تاریخیمی باشد.

کلیات تحقیق

- اهداف تحقیق

   هدف کلی این تحقیق عبارت است از: مطالعه و بررسی آثار و تبعات محیطی و اقتصادی- اجتماعی بحران های ادواری آب در سیستان و ارایه راهکارهای عملی در این زمینه، تا از این راه ضمن شناخت ابعاد وسیع و گوناگون مساله مذکور، بستر لازم برای مقابله و تعامل مثبت با آن فراهم گردد.

- روش تحقیق

   با توجه به اینکه به کلیه وسایل و مواد جمع آوری سیستماتیک اطلاعات و نحوه تجزیه و تحلیل منطقی آنها برای نیل به یک هدف معین را روش علمی تحقیق می گویند(نبوی،18،1372). چگونگی تحقیق در مقاله حاضر مبتنی بر روش«توصیفی- تحلیلی»(Descriptive-Analytic) است. در تحقیقات توصیفی- تحلیلی، محقق به دنبال چگونه بودن موضوع است ولی می خواهد بداند، پدیده، متغیر، شی و یا مطلب چگونه است؟ به عبارت دیگر این تحقیق وضع موجود را بررسی می کند و به توصیف و تحلیل منظم و نظامند وضع فعلی می پردازد(حافظ نیا،18،1372) و ویژگی ها و مشخصات آن را مطالعه و بررسی می نماید. از آنجایی که بسیاری از تحقیقات علمی جدید، از جمله تحقیق حاضر، تمایل دارند از قضایا و وقایع گذشته شروع شده و به بررسی وضع فعلی آنها بپردازند(Somekh,2005,11). این تحقیق نیز با چنین نگرشی سعی در مطالعه و شناسایی آثار بحران های ادواری آب در منطقه سیستان دارد.

- انسان و تعامل آن با شرایط نامتعادل محیطی: باید گفت که یک نظام زیستی یا محیط زیست بر پایه روابط متقابل عوامل تشکیل دهنده آن برقرار و استوار است. بدین ترتیب موجودات زنده در هر محیط همان طور که تحت تأثیر عوامل غیر زنده یا شرایط طبیعی حاکم بر محیط خود قرار دارند، در بسیاری موارد محیط زیست خود را نیز متأثر می سازند. این مورد به ویژه در مورد انسان که از آغاز حیات خود تا کنون درصدد ایجاد تغییر در طبیعت بوده کاملاً مصداق دارد. امروزه انسان در مقایسه با نیاکان خود یا سایر موجودات زنده از موجودی مغلوب طبیعت به موجودی رو در روی طبیعت و غالب بر آن در آمده و روز به روز بر دامنه تأثیرات او بر محیط افزوده می شود. خانه سازی، استفاده از انرژی، بهره برداری از زمین و منابع موجود در آن، کشف ذخایر دریائی، کنترل آبها، ایجاد راه ها و نظایر آن از ساده ترین و ابتدائی ترین تغییراتی می باشند که به دست انسان و برای مساعد ساختن محیط زندگی او در طبیعت ایجاد شده و می شود(UNEP,1984,12).

هر محیط جغرافیایی، نمادی از یک شیوه تفکر خاص بوده و با عملکرد ایدئولوژی‌های خاص، موجودیت می‌یابد از این رو، منطقی است که در هر تفسیر و تبیین جغرافیایی از پدیده‌ها و محیط‌ها، روی میزان قدرت، توان و باورهای ایدئولوژی و فلسفه سیاسی نظام حاکم تأکید شود و شناخت عقاید(ایدئولوژی) تصمیم گیرندگان نظام های اجتماعی، در کانون مباحث و تحلیل‌های جغرافیایی قرار گیرد(شکویی، 1382، 48 ).

معرفی منطقه مورد مطالعه

   شاید دکلمه زیر را به توان نمایی کلی از اوضاع و احوال محیطی زابل معرفی کرد که می گوید:

آنجا که دشت های وسیع و پهناوری دارد.

آنجا که جز تپه ها و پشته های ریگی، کوهی به نظر نمی رسد.

آنجا که شن ها راه می روند.

آنجا که باد محشر می کند.

آنجا که فقط دو موسم دارد.

آنجا که زمینش پیوسته فرو می رود.

آنجا سیستان سرزمین شگفتی هاست(ملک زاده،22،1348).

فردوسی در زمینه عظمت سیستان می‌گوید:

                بیارسته سیستان چون بهشت                         گلش مشک ساز و زرش بود خشت

و نیز حمد الله مستوفی چنین می نویسد: «حاصلخیزی اراضی سیستان ضرب المثل است و در محصولات متنوعه، می توان آن را به دره نیل تشبیه کرد» ( مستوفی 1336 :174).

     اما در زمان حکومت تیمور لنگ آبادیهای سیستان به ویرانه تبدیل شد و چنان خساراتی به آنجا وارد آمد که جبران آن امکان پذیر نبود. این فرد بد نام و خونخوار تاریخ، قساوت خود را به حدکامل رسانده و دستور خرابی « بندرستم» را صادر نمود.

   پس از تسلط انگلستان بر سرزمین بزرگ هند، سیستان موقعیت استراتژیکی ویژه‌ای یافت و از آن تاریخ همواره در کانون توجه قدرتهای استعماری انگلیس و روس قرار گرفت. این عامل در نهایت باعث تقسیم سیستان به دو منطقه خاص جغرافیایی شد که قسمتی از آن به  حکومت افغانستان واگذار و قسمت دیگر به تسلط دولت ایران درآمد ( افشار سیستانی ،1363 : 94) .

     این سرزمین وسیع در نتیجه حملات ایلات و طوایف ، یورشهای ستمگران تاریخ مثل اسکندر، چنگیز و تیمور و سوءسیاست بعضی سلاطین و ظلم و جور ماموران آنها و در کنار همه اینها طبیعت خشن  ( بویژه طغیان هیرمند، طوفانهای شن،کم آبی و خشکسالیها) روز به روز عظمت و اقتدار خود را از دست داد، بطوریکه امروزه سیستان به عنوان یک سرزمین کوچک در شمال استان به حیات خود ادامه می دهد و با تحمل تمام سختی ها، بر گذشته خود می‌بالد(چاوشی ،1376 :36 ).

     تاریخ طولانی سکونت در این سرزمین با ویژگی های جغرافیایی و اقلیمی منطقه بویژه با  رود هیرمند پیوند ناگسستنی دارد.این رود به منزله شاهرگ حیاتی این سرزمین در پیدایش و شکل گیری و توسعه شهرنشینی و تمدن شهری نقش اساسی داشته و تاریخ چند هزار ساله سکونت در این منطقه را به گونه ای محسوس با افت و خیزها وتغییر مسیر خود پیوند داده است. هزاران سال پیش این رودخانه در کنار شهرسوخته جاری بوده و امروزه در کنار زابل.

     به هر حال نه انزوای جغرافیایی این منطقه و نه بی نظمی های منابع آبی،هیچکدام نتواسته‌اند حرکت پیشرفت های اجتماعی و اقتصادی را در سیستان از بین ببرند و این سرزمین همانند سایر سرزمین های حاصلخیز به رشد شهرنشینی و زندگی اقتصادی اجتماعی خود ادامه می دهد(مجید زاده:1368 :158).

   در سال 1293 هجری قمری (1872 میلادی) کمیسیون حل اختلافات مرزی به سرپرستی « گلد اسمیت» سیستان را بین ایران و افغانستان تقسیم کرد در تعیین مرز این دو کشور رودخانه هیرمند همواره از اهمیتی ویژه برخوردار بوده است. بطوری که تغییر مجرای آن به راحتی سبب بروز اختلافاتی بین دو کشور می شده است.(نقشه سیستان تاریخی)

« سرپرسی سایکس» در سفرنامه خود یادآور می شود که « مصر و سیستان مشابهت زیادی با یکدیگر دارند. همانطور که زندگی مصری ها وابسته به رودخانه نیل است حیات و زندگی مردم سیستان نیز منوط به رودخانه هیرمند می باشد.» به عقیده وی سیستان، مصر کوچک و به منزله انبار غله عشایر و ایلات مجاور است.

عمده ترین اثرات محیطی و اقتصادی -اجتماعی بحران های آب در منطقه

اهمیت آب در زندگی مردم منطقه شبیه سایر نقاط کشور به حدی بوده است که مرسوم شدن زابل ریشه در آب و گل دارد به طوری که گویند:

اینجا را که بناکردند گفتند همه چیز را باید « از آب و گل » ساخت، سپس حرف «گ» حذف شد و
 « زاول» گفتند(نوبان ،1376 : 274 ).

-نابودی تمدن های گذشته:آثار و اسناد و مدارک تاریخی نشانگر این واقعیت است که سیستان از تاریخ درخشان شهرنشینی برخودار بوده است. تحقیقات باستان شناسی و آثار بدست آمده از حفاریهای شهر سوخته( در 54 کیلومتری زابل) نشان می دهد که شهر نشینی در این سرزمین به دوران آغاز تاریخی یعنی 3000 سال پیش از میلاد می رسد. دکتر منصور سجادی در مورد شهر سوخته می نویسد:« این شهر مهمترین مرکز استقرار و در حقیقت مرکز اجتماعی، سیاسی،اقتصادی و فرهنگی تمام منطقه در طی هزاره های سوم و چهارم پیش از میلاد بوده است»(کیانی ،1365‌:53)

   مطالعه پیشنیه شهر و شهرسازی در منطقه سیستان نشان می دهد که شکل گیری شهر ها در این منطقه، از جابجایی رود هیرمند بر دلتای آن متأثر بوده است. همچنین نوسان شدید آب رودخانه هیرمند علاوه بر اینکه موجب تغییر مسیر آن و به تبع آن جابجایی شهرها می شده، در مواردی تخریب شهرها و نقاط مسکونی را نیز در پی داشته است.

 در طول تاریخ حیات انسانی دراین منطقه،به برکت هیرمد، شهرهائی شکل گرفته و از بین رفته اند که هر یک در دوره ای، مرکز اداری  - سیاسی و اقتصادی منطقه سیستان بوده اند. این شهرها که امروزه بقایایی بیش از آنها باقی نمانده به ترتیب عبارتنداز:

-شهر سوخته : از 3200 تا 1800 سال پیش از میلاد.

-دهانه غلامان: از قرن ششم تا چهارم پیش از میلاد ( دوران هخامنشیان).

-سار و تار : از قرن چهارم پیش از میلاد تا قرن سوم میلادی ( دوران سلوکیان و اشکانیان) .

-رامشهرستان: از قرن سوم تا ششم میلادی ( دوران ساسانی ) .

-زرنج: از قرن ششم تا اواخر قرن دهم میلادی ( ساسانی و سامانی ) .

-زاهدان: از قرن پنجم تا نهم هجری( دوران تیموریان) در 22 کیلومتری جنوب شرقی زابل.

-قلعه فتح: از قرن هشتم تا دوزادهم هجری ( دوران صفوی).

-کندرَک (Kondorak): از قرن دوازدهم تا اواخر قرن سیزدهم قمری(قاجاریه).

 کهن ترین شکل شهرنشینی در منطقه براساس آخرین یافته های باستان شناسی در هزاره چهارم قبل از میلاد ( 3200 پیش از میلاد ) به ثبت رسیده است. این شهر که خرابه های آن امروز به نام « شهرسوخته» شناخته می شود برروی «رامرود»که یکی از القاب سه گانه هیرمند است، شکل گرفته بود. یکی دیگر از شهرهای سیستان به نام «رام شهرستان» نیز در همین ناحیه بوجود آمده است. در واقع جریان مداوم رودخانه هیرمند و دریاچه زره( هامون) در این منطقه و وجود خاک های آبرفتی و حاصلخیز که توسط این رودخانه در طی مسیر 1200 کلیومتری خود از سرچشمه تا مصب به همراه آورده است، زمینه ساز مدنیت و شهرنشینی به عنوان یکی از هسته های اولیه شهرنشینی در تاریخ تمدّن بشری، در این خطه از جهان گردیده است. می توان گفت که به احتمال شهر فعلی زابل در دلتای سوم رود هیرمند قرار دارد.

     در دوره های بعد مثل دوره مادها و هخامنشیان نیز در سیستان با توجه به ساختار حکومتی حاکم، شهرهایی شکل گرفته اند که مهمترین آنها،شهر« دهانه غلامان» و « کرکویه» می باشند. این دو شهر نیز بر روی « دلتای پریان» یا دلتای فعلی که در آن زمان شعبه ای از هیرمند بوده شکل گرفته اند. این شهرها بیشتر جنبه ادارای،سیاسی و مذهبی داشته اند. چنان که در«درنگیانا» که احتمالاً همان محل خرابه های فعلی شهر« دهانه غلامان» بوده، مرکز یکی از ساتراپهای مهم شرقی هخامنشینان بشمار می رفته و در عین حال آتشکده های معتبر، به عنوان یک مرکز مذهبی « زرتشتی» نیز در آن وجود داشته است.

-افزایش مهاجر فرستی از منطقه: اولین نشانه های مهاجرت سیستانی ها به سایر نقاط کشور، مربوط به فروش اراضی خالصه در سال 1311 شمسی در زابل می باشد. در سال 1326 با تاسیس نخستین واحدهای مکانیزه زراعی در جلگه گرگان و گنبد و بر اثر افزایش سطح زیر کشت پنبه، که به نیروی انسانی زیادی نیاز داشت، دسته ای از مالکان واحدهای مکانیزه یا نمایندگان آنها به منظور تامین نیروی کار مورد نیاز مزارع خود به مناطق خراسان و سیستان و بلوچستان عزیمت کردند، تا کارگران روزمزد را برای واحدهای کشاورزی خود استخدام کنند. بدون شک مساله کاهش آب رود هیرمند موجب کاهش سطح زیر کشت و بیکاری روستاییان شده و در مهاجر فرستی از منطقه تاثیر فراوانی داشته است.

بر اساس گزارش مطالعات اقتصادی و اجتماعی استان سیستان و بلوچستان در سال1345، تا این سال، تعدات67382 نفر از سیستان مهاجرت کرده اند که 79 درصد آنها(53291نفر) به گرگان و گنبد(استان گلستان فعلی)عزیمت نمود ه اند.

جدول شماره1- تعداد و درصد مهاجرین سیستانی در مناطق مختلف کشور تا سال1345

 

   با قطع آب هیرمند و خشکسالی کامل 50-1349 شدت مهاجرت فزونی گرفته و 60 هزار نفر دیگر، علاوه بر 67382 نفر در سال1345 مجبور به ترک زادگاه خود شده و اکثریت آنها نیز به گرگان رفتند(بزی55،1370). گفتنی است از آن سالها تا کنون دافعه مهاجر فرستی منطقه به دلیل نوسانات شدید(به ویژه قطع آب ورودی) هیرمند ادامه داشته و دارد.   

-چالش منابع آبهای سطحی منطقه: در فلات ایران ،بزرگترین حوضه آبریز مسدود کناری،حوضه سیستان می باشد که حوضه ای است مسطع با وسعت حدود 18 هزار کیلو متر مربع که حاصل دلتای رود هیرمند می باشد. منابع آب سطحی شهرستان زابل عمدتاً وابسته به جریان آب رودخانه هیرمند
 می باشند، که آنهم از کشور افغانستان در حدود 1050 کیلومتری مرز ایران و از کوههای بابا یغما و هندوکش در اطراف کابل سرچشمه می گیرد.

      از گستره 18200 کیلومتر مربعی آبریز هیرمند، تنها 40% از آن در خاک ایران واقع شده که دهانه هیرمند و دلتای بسیار گسترده و هموار آنرا می سازد. هیرمند در این دلتای بزرگ خود در جایی به نام «جریکه» (Ja-rike) دو شاخه می شود، یکی رود سیستان که در جهت شمال غربی روان شده، پس از آبیاری اراضی جلگه سیستان با دو شاخاب به دریاچه هامون می ریزد و دومی رود « پریان» که رو به شمال می رود و مرز افغانستان و ایران را به درازای 60 کیلومتر می سازد و دوباره به خاک افغانستان باز می گردد و به هامون پوزک (Puzak ) می‌ریزد. گفتنی است شیب بستر پریان نسبت به هیرمند بیشتر بوده و در نتیجه بیشتر آب هیرمند وارد بستر پریان شده و به سوی افغانستان کشانده می شود (پاپلی یزدی،1377 :111).

     متوسط میزان آب ورودی هیرمند قبل از ورود به ایران در محل « چهاربرجک» در افغانستان به طور سالانه حدود 7 میلیارد متر مکعب می باشد، ولی نوسانات سالانه دبی این رودخانه بسیار زیاد است. بطوریکه حداقل آن در سال آبی 50-1349 حدود 843 میلیون متر مکعب و حداکثر آن در سال آبی 36-1335 معادل 14740 میلیون متر مکعب بوده است (ابراهیم زاده، 1379 : 77 ).

     متوسط دبی آب سالانه رود هیرمند 78 متر مکعب در ثانیه برآورد گردیده که از این میزان، بر اساس قرار داد سال 1351 هجری شمسی،سهم ایران 26 متر مکعب در ثانیه تعیین شده است که متأسفانه هیچگاه این قانون پیاده نگردیده و در سال های اخیر(1377تا1382) هیچ آبی از این رودخانه وارد ایران نشده است. گفتنی است؛ دولت افغانستان پس از جنگ جهانی دوم به یاری شرکت‌های امریکایی برنامه گسترده ای را به نام طرح آبیاری هلمند- ارغنداب به اجرادرآورده است (گروتس باخ،1368 : 169). که در نتیجه آن در سیستان مشکل کم آبی بیش از پیش، کشاورزی سیستان را در تنگنا گذاشته است. می توان گفت حتی وضعیت زیست بوم منطقه را هم دگرگون کرده است بطوری که در 50 سال اخیر چندین خشکسالی شدید برسیستان وارد شده که سخت ترین آنها در سالهای 1326،1350 و 1378 تاکنون بوده است.

  پدیده طبیعی دیگر دشت سیستان که همواره در زندگی مردم مؤثر بوده و موجودیت خود را مدیون رودخانه هیرمند است؛ دریاچه های سه گانه و یا به روایتی چهارگانه هامون می باشند. که یکی از بزرگترین حوضه های آبی این منطقه از آسیا را تشکیل می دهد. این دریاچه ها در گذشته های نه چندان دور، دریاچه واحد پر آبی بوده اند و تقسیم امروزی آنها به خاطر اختلافاتی که بین دولتهای افغانستان و ایران بر سر تقسیم آب رودخانه هیرمند در طی یکصد سال اخیر پیش آمده، بوجود آمده  است. در حقیقت هیچیک از منابع تاریخی پیش از سده نوزدهم میلادی به وجود دریاچه های سه گانه در این محل اشاره ای ندارند و تنها از یک دریاچه پرآب که همان « هامون» می باشد،نام می برند (سجادی،1379: 150).

-نابودی تالاب بین المللی هامون: دشت سیستان حوزه مسدود و مسطحی است که از آبرفتهای دلتای قدیمی و فعلی رود هیرمند تشکیل شده است. این دشت از بقایای دوران سوم زمین شناسی که براثر حرکات تکتونیکی به صورت چاله‌ای همراه با ترک هایی چند درآمده، قدمت تاریخی ویژه و پیشینه پر فراز و نشیبی داشته است. در تَرَک های موجود در دشت،آبها جریان یافته و تشکیل رودخانه های هیرمند، خاش رود، فراه رود و چند رود کوچک دیگر را داده است. در انتهای بستر طبیعی این رودخانه چاله های بزرگی وجود دارد که به مجموعه آنها دریاچه هامون می گویند. در صورت پرآبی این چاله ها به هم متصل شده و تالاب هامون را با مساحت حدود 400000 هکتار در طول 60 تا 61 درجه شرقی و عرض 30 تا 32 درجه شمالی بوجود می آورند (پارس و یستا،1374  :18).

     کف چاله هامون بین 471 تا477 متر بالاتر از سطح دریای آزاد( دریای عمان) بوده و ارتفاع آب آن در شرایط پرآبی حدد 475 متر است.

     تالاب هامون یکی از مهمترین تالابهای بین الملی و آب شیرین است که در نوار مرزی بین ایران و افغانستان در مسیر وزش بادهای 120 روزه سیستان قرار گرفته و چاله های اصلی آن یعنی پوزک(Pozak) و صابری در کشور افغانستان قرار دارند.

     هنگام طغیان شدید رودخانه ها مخصوصاً هیرمند،از طریق کانالی آبگیر مانند به نام« شیله»(Shila ) که در قسمت جنوب غربی دریاچه قرار دارد،آب دوباره به محلی به نام «گود زره »در افغانستان منتقل می گردد،گفتنی است در صورتی که هامون پرآب باشد، حدود یک سوم سیستان را شامل می گردد.

در گذشته عمق متوسط هامون به بیش از 3 متر می رسیده، اما اکنون بدلیل رسوب گذاری هیرمند، عمق متوسط آن کمتر از 2 متر است. از آنجا که زندگی در دشت سیستان بستگی به آب هیرمند دارد و مقدار آب این رودخانه دارای نوسانات زیادی است، بنابراین وجود یا عدم وجود آب دریاچه که نقش تعدیل کننده دما در منطقه و شهر زابل را داراست بستگی به وضعیت آب هیرمند و سایر رودهای کوچکی دارد که به آن می ریزند.

     تالاب هامون یکی از پدیده های طبیعی ارزشمند از نظر بین المللی و درخور توجه ویژه است.ارزش اقتصادی در آن از دیرباز شناخته شده و در طول صدها سال مردم حاشیه نشین تالاب از برکت و نعمات گیاهان، پرندگان و آبزیان آن بهره مند شده اند. متاسفانه در حال حاضر(سال 1387) این گنجینه طبیعی و اکوسیستم بی نظیر بین المللی کاملاً از بین رفته و بستر آن تبدیل به مرکز تولید ماسه بادی شده است.

-افزایش آثار مخرب بادهای 120روزه: بادهای 120 روزه یا «گاوکش» که در گذشته عامل حرکت و حیات آسیابهای بادی زیادی در منطقه بوده اند،امروزه بدلیل تغییر شرایط طبیعی به عامل مخربی تبدیل شده اند. درسال 359 (هـ .ق) طوفانی شدید در زابل رخ داد که مسجد جامع این شهررا زیر شن فرو برد. در دی ماه سال 1349(هـ .ش) براثر وزش این بادها، آب دریاچه هامون به سمت جنوب طغیان کرده و با توجه به شیب بسیار کم منطقه، چندین ده کیلومتر به سمت جنوب حرکت کرده و سپس به شدت یخ می زند. در این واقعه، تعداد بیشماری از دام ها که در صحرا بودند تلف گشتند.

     این باد که گاهی اوقات سرعت آن به 140 کیلومتر در ساعت می رسد. از سویی موجب تعدیل هوای گرم تابستانی بویژه در ایام پر آبی دریاچه هامون شده و بر همین اساس معماری
شهر زابل از جهت این باد تبعیت می کند و از طرف دیگر به ویژه در سالهای اخیر خشکسالی باعث به حرکت در آمدن توده های شن روان به همراه اثرات سوء زیست محیطی آن و ایجاد بیماریهای چشمی و تنفسی شده است و نیز پر کردن انهار آبیاری، نابود کردن مزارع، انسداد جاده ها، تخریب منازل مسکونی، کاهش دید، افزایش تصادفات رانندگی، نابودی تجهیزات آزمایشگاهی،بیمارستانی و لوازم صوتی و تصویری بدلیل نفوذ گردو خاک،کج شدن درختان، لغو پرواز هواپیماها، ممانعت در ایجاد فضای سبز مطلوب و ... از دیگرآثار این باد مخرب است.

-فقر سفره های آب زیر زمینی: با توجه به فقر سفره های آب زیرزمینی و کمبود شدید باران، بدون شک رود هیرمند تنها شریان حیاتی منطقه و شهر زابل بوده و آنگونه که تمدن مصر مدیون نیل
می باشد، تمدن، شکوه و عظمت شهر زابل مدیون هیرمند است که متأسفانه بدلیل ورود آن از افغانستان به ایران و مدیریت این رودخانه توسط افغانستان همواره مشکل ساز بوده و منبع آبی غیر مطمئنی به شمار می آمده است .

     اما مطالعاتی که توسط مهندسین مشاور «فرپاک» برای شناخت لایه های زیر زمینی منطقه زابل که از طریق حفر 60 حلقه چاه مشاهداتی درمحدوده ای به شعاع 20 کیلومتر و در اطراف شهر زابل انجام گرفته، نشان می دهد که رسوبات منطقه از رسهای سیلت دار تشکیل یافته اند و سطح آبهای زیر زمینی در عمق بسیار کم(1تا3متر)قرار دارد. ضریب قابلیت نفوذ بسیار کم و میزان بارندگی اندک منطقه موجب آن گردیده که لایه های آبدار مناسب در اعماق دشت تشکیل نگردند. میزان کم ذخیره آب در لایه ها در چاههای نمونه و تغییرات سطح سفره و افت ارتفاع آب همگی مؤید فقر سفره های آب زیر زمینی و در عین حال تغذیه این سفره ها از مازاد آبهای کشاورزی دشت می باشد.

     علاوه بر بازدهی بسیار کم سفره های آب زیر زمینی،کیفیت آنها نیز بسیار بد بوده و عملاً استفاده مستقیم از آنها در زمینه شرب و آبیاری فضای سبز غیر ممکن می باشد.

- نابودی جوامع سنتی کشاورزی(تختک نشین ها) در  حاشیه در یاچه هامون: از دیر  باز  وجود
 در یاچه 400 هز ار  هکتاری هامون با عمق متوسط 2-5 متر  در  شرق  ایران(سیستان)، تنها پهنه آب شیرین قابل ملاحظه در  منطقه بود ه است که متاسفانه در  سالهای اخیر  به دلیل عدم ورود  آب 
رود  هیر مند از کشور  افغانستان به داخل آن، کاملا خشکیده است.

   این در یاچه از حیث اقلیمی، اقتصادی و اجتماعی آثار  شگرفی بر زندگی ساکنان منطقه داشته است که از آن جمله می توان به اثر  تعدیل کننده آن در  هوای گر م تابستانی، صید  و صیادی،  رویش نی و از  همه مهمتر  پیدایش جوامع کوچک و بزرگ اقتصادی اجتماعی در اطراف آن از قبیل، جوامع صیادان،گاوداران، تختک نشینان و غیره میتوان  اشاره کرد. در انتها میتوان گفت متاسفانه د ر حال حاضر  به د لیل خشک شدن این د ریاچه تاریخی، تمامی این جوامع سنتی که ریشه در تاریخچه پیدایش این در یاچه دار ند  نابود  شد ه و یا در حال نابودی اند

سیلاب ها و اثرات مخرب آنها: شهر زابل دردشت وسیع ومسطحی قرار گرفته است که کلاً با شیب ملایم و ناچیزی از شرق به غرب از ارتفاع آن کاسته می گردد. این دشت آبرفتی به علت دوری از ارتفاعات مهم و در حقیقت به عنوان آخرین بخش حوزه آبریز هیرمند از نظر شیب زمین دارای وضعیتی استثنایی است وگودالهای جمع کننده در آن همواره به صورت دریاچه های طبیعی آخرین جمع کننده آبهای جاری و سطحی بوده‌اند. همین امر باعث گردیده تا طغیان رودخانه بخشی از دشت رادر میان گرفته و حتی مسیر خودرا با تغییر سطوح ارتفاعی عوض کند.

     شهرها وآبادی های بسیاری در منطقه در طول تاریخ در اثراین دگرگونی از میان رفته و ناپدید
شده اند و این نبوده است مگر به دلیل عدم امکان کنترل طغیانهای رودخانه و نبود شیب تند و مناسب جهت هدایت آبهای سطحی منطقه به نقاط گودتر. با این وجود دشت سیستان همواره ازاین مشکلات رهایی یافته و به حیات پربار خویش ادامه داده است و نقاط مسکونی خود را بر مناطق مناسب دیگر بنا نموده است.

     در حال حاضر شهر زابل در میان این دشت وسیع ولی با همان مشکلات عمومی از نظر آبهای سطحی روبه رو است.شیب موجود شهر از شرق به غرب بوده ودرمناطق شمال شرقی در بلند ترین نقطه ارتفاعی خود قرار دارد.این شیب کمتر از یک در هزار بوده ودر حقیقت بایستی گفته شود هیچگونه شیب با ارزشی برای امکان دفع آب وجود ندارد.همچنین هیچ مسیلی از شهر عبور نمی کند که بتواند در یک برش طبیعی حرکت آبهای سطحی راهدایت کند و در صورتی که سیلابهای ناگهانی راه بیفتد می‌تواند در شهر مسئله ساز باشد (شهر و خانه،1366؛جلد دوم :49).

     -افزایش روحیه صبر و بردباری مردم: در مجموع باید گفت که به لحاظ کارکرد‌های فرهنگی و اجتماعی شهری و روستایی ، سیستان مجموعه‌ای منسجم و ریشه‌دار و مستحکم بوده و می‌باشد؛ زیرا رشادت و جوانمردی و پایداری سیستانی ها ، تاریخ جنگهای اساطیری و مقاومت دلیرانه آنان در مقابل تهاجمات وحشیانه چنگیز و تیمور را تداعی می‌نماید، مهربانی و مهمان ‌نوازی شان زبان زد عام و خاص بوده است. همچنین صبر و بردباری آنها، حاصل استقامت و سخت کوشی در مقابل سالهای
 بی آبی و خشکسالی و یا سیلابی و طغیان می‌باشد.

-افول جایگاه انبار غله آسیا: سرزمین سیستان از زمانهای بسیار دور، ‌به عنوان یک کانون مهم کشاورزی در شرق ایران مطرح بوده و فعالیت‌های کشاورزی و دامداری توأم با پیشه‌وری و صنایع دستی همواره ارکان اصلی اقتصاد آنرا تشکیل می‌داده اند که این جایگاه امروزه رنگ باخته و می رود تا فقط در خاطره ها جا خوش کند.    

-گسترش مشاغل غیر رسمی: ضعف زیر ساختهای اقتصادی و اجتماعی در منطقه و بروز پدیده‌هایی نظیر ؛خشکسالی و سیل در جوامع روستایی آنها را مجبور به ترک روستا و گسیل به سمت شهر زابل نموده است . ازآنجایی که این افراد امید چندانی در دستیابی به اشتغال در اقتصاد رسمی شهر را  ندارند بالاجبار در فعالیت های اقتصادی غیر رسمی جذب می گردند بطوریکه امروزه در اغلب شهر های کشور این معضل به اشکال گوناگون دیده می شود. آنچه باعث بروز و گسترش بیشتر معضل مذکور در شهر زابل شده؛ وقوع خشکسالی های متعدد ومتوالی (1326،1349،1378تا2 138)، موقعیت مرزی زابل و ورود مهاجرین افغان می باشد.که علاوه بر کاهش نسبت اشتغال در اقتصاد رسمی باعث بروز ناهنجاریهای اجتماعی واقتصادی از قبیل ایجاد راه بندان ها، خرید و فروش اجناس غیر مجاز(CD) و غیره شده است.

    دستفروشی، فالگیری، سیگار فروشی، گدایی، واکسی، مسافرکشی خصوصی، میوه‌فروشی با وانت، میرزا بنویس سیار و ... از نمونه‌های مشاغل غیر رسمی است( صرّامی، 1373: 111).که علاوه بر مشاهده موارد فوق در زابل، بعضی نمونه های مشاغل رسمی خاصِ این شهر است (نان‌ فروشی، بنزین فروشی).

     در بین اقلام سوختی، قاچاق بنزین نمود بیشتری داشته و در حجم زیاد تری به آن سوی مرز قاچاق می شود. در مراتب بعدی قاچاق گازوئیل، نفت وگاز می باشد.که از این اقلام نیز تا حدود50 درصد مقدار توزیع شده در منطقه به افغانستان قاچاق می شود. مصالح ساختمانی، سیمان، گچ، نهاده‌های کشاورزی و آرد از دیگر اقلام قاچاق به آن سوی مرز می باشند.

خدارحم بزی: استادیار گروه جغرافیا - دانشگاه زابل

 

       

منابع

-          ابراهیم زاده، عیسی.(1379).تحلیلی منطقه ای از روابط متقابل شهری و روستایی در سیستان.پایان نامه دکترای جغرافیا، دانشگاه اصفهان .

-          افشار سیستانی، ایرج.(1363). نگاهی به سیستان و بلوچستان. تهران: ناشر امین خضرایی.

-          بزی،خدارحم.(1370).پژوهشی درباره مهاجرین سیستانی در گرگان و گنبد.پایایانه نامه کارشناسی جغرافیا، دانشگاه سیستان و بلوچستان.

-          پاپلی یزدی، محمد حسین و جلالی عباس.(1374). هیرمند رود. فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، شماره 37، مشهد: موسسه پژوهش و مطالعات عاشورا.

-          حافظ نیا، محمدرضا.(1383).مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی .تهران: انتشارات سمت.

-          چاوشی، اسماعیل.(1376). بنیادهای تاریخی شهر و شهر نشینی در سیستان و بلوچستان. فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، شماره44، مشهد: موسسه پژوهش و مطالعات عاشورا.

-          سجادی، سید منصور.(1379). محیط طبیعی و آثار باستانی دشت سیستان. فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، شماره57-56. مشهد: ناشر محمد حسین پاپلی یزدی.

-          شکویی، حسین.(1382). اندیشه های نو در فلسفه جغرافیا(جلد دوّم) فلسفه های محیطی و   مکتب های جغرافیایی. تهران: گیتاشناسی.

-          شهر و خانه، مهندسین مشاور.(1366). طرح توسعه و عمران و حوزه نفوذ و تفصیلی شهر زابل، مرحله اول،جلد پنجم. وزارت مسکن و شهرسازی،اداره کل مسکن و شهرسازی استان سیستان و بلوچستان.

-          صرامی، حسین . (1373) . تأثیر مشاغل غیر رسمی بر چهره شهرهای ایران. فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، شماره 32، مشهد: محمد حسین پاپلی یزدی.

-          گروتس باخ، اروین.(1368). جغرافیای شهری افغانستان. مترجم محسن محسنیان. چاپ اول مشهد: معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی.

-          مجید زاده، یوسف.(1368). آعاز شهرنشینی در ایران. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

-          مستوفی، حمدالله.(1366).نزهه القلوب. تهران: انتشارات ظهوری.

-          ملک زاده، فرخ.(1348). ایران مهد فرهنگ و تمدن های باستانی و سیستان یکی از افتخارات کشور ما. نشریه هنر و مردم، شماره81.

-          نبوی، بهروز.(1372). مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم اجتماعی. تهران: انتشارات کتابخانه فروردین.

-          نوبان، مهرالزمان.(1376). نام مکانهای جغرافیایی در بستر زمان.تهران: انتشارات ما.

- Somekh, Bridget & lewin Cathy. (2005). Research Methods in the Social Sciences .SAGE publications. Inc.

- UNEP. The state of the word environment (1984).

Share/Save/Bookmark