داخلی آرشيو خبر صفحه 
امتیاز مثبت 
۲
 
گزارش اوشیدا از ناگفته های انقلاب در سیستان؛
بازخوانی روزهای بیزاری از جور و ستم که مشق انقلابیون بود / انقلابی که نفس استکبار جهانی را به شماره انداخت
کد مطلب: ۴۳۹۱۲
تاریخ انتشار:چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۰۵
پيروزي انقلاب اسلامي سختي‌ها، مرارت‌ها و شكنجه‌هاي زيادي را به دنبال داشته است .
بازخوانی روزهای بیزاری از جور و ستم که مشق انقلابیون بود / انقلابی که نفس استکبار جهانی را به شماره انداخت
به گزارش پایگاه خبری اوشیدا: وارد سي‌ و هفتمین فجر انقلاب اسلامي ايران شده‌ايم، فجري كه با تحمل مرارت‌ها و سختي‌هاي فراواني از سوي مبارزان و مجاهدان واقعي انقلاب اسلامي به دست آمده است. درك فضاي شكنجه، خفقان و سانسور در رژيم طاغوت براي نسل چهارم انقلاب خيلي راحت نيست مگر آنكه خاطرات تلخ و فراموش ناشدني آن شب‌ها و روزهاي مخوف از زبان بازماندگان سلول‌هاي انفرادي و بازجويي‌هاي كميته مشترك ضدخرابكاري (ساواك) بازگو شود و بارها و بارها صفحات سرخ تاريخ ورق خورد تا جوانان آگاه باشند كه اين انقلاب اسلامي به راحتي به دست نيامده است.
پيروزي انقلاب اسلامي سختي‌ها، مرارت‌ها و شكنجه‌هاي زيادي را به دنبال داشته است و مبارزان آن اعم از زن و مرد، پير و جوان شب‌ها و روزهاي سختي را براي رسيدن به پيروزي پشت سر نهاده‌اند و امروز این انقلاب نفسٍِِِِ استکبار جهانی را به شماره انداخته و او را به زانو درآورده است

نسل امروزي كه فقط خاطرات آن روزهاي سرد و سخت را مي‌شنود يا مي‌خواند شايد به دشواري بتواند آن همه مشقت هايي كه براي به ثمرنشستن انقلاب كشيده شده را درك كند. ولي دراين ميان رسالت عظيمي براي بيان واقعيت‌هاي آن روزها بر دوش رسانه‌هاي مكتوب، ديداري و شنيداري است و علاوه برآن رسالتي بزرگ تر بر دوش جوانان براي پاسداشت آن همه ارزش‌های كه به سختي به دست آمده است، مي‌باشد.
چهره شهرها و روستاهاي سیستان هر ساله در دهه فجر با برگزاری مراسم های مختلف رنگ و بوي انقلاب مي گيرد، اما دلهای مردم حکایت از چیز دیگری دارد، حکایت از درد و دل ها و ناگفته هایی از آن روزها...
در اين فضا خاطرات آن روزها در ذهن افرادي که سن و سالي از آن ها گذشته است یکبار دیگر تداعي مي شود.

به سراغ چند نفر از اهالی شهر زابل رفته ایم و خاطرات روزهاي انقلاب را بار دیگر ورق می زنیم.

دهباشی 72 ساله، میوه فروشی
در یکی از خیابانهای زابل جلوی درب مغازه میوه فروشی پیرمردی با موهای سپید را می بینم که نشسته و با تسبیحی در دست ذکر می گوید، کمی جلوتر رفتم و از او درباره خاطرات انقلاب مي پرسم.
او می گوید: دوران انقلاب خاطرات تلخ و شیرین زیادی در خود نهفته دارد، هیج کجای دنیا چنین انقلابی به خود ندیده است.

وی گفت: یادم می آید، مردمی که دنبال کارهای انقلابی بودند از آیت الله شریفی و طباطبایی تبعیت می کردند.

دهباشی از آن دوران به خوبی یاد می کند و می گوید: خودم  چند بار در راهپيمايي ها شرکت کردم، مردم از ظلم شاه دیگر خسته شده بودند.

او که در آن دوران یک جوان 30 ساله بوده به خاطره ای از روزهای ظلم و بیداد پهلوی اشاره می کند: به همراه دوستانم در سالهای 56 و 57 که تظاهرات و راهپیمایی ها به اوج رسیده بود در خيابانها راه می افتاديم و در کنار دیگر انقلابیون شعار مرگ بر شاه می دادیم.

وی ادامه داد: رفت و آمد در شهر به شدت از سوی ژاندارمری و نیروهای ساواک کنترل می شد.

احمدی 67 ساله / چای فروش
او که در مغازه اش مشغول کشیدن چای برای یکی از مشتریان است، خاطرات انقلاب را اینگونه آغاز می کند: تجمع مردم در مسجد حکیم زابل هیچگاه از خاطرم محو نمی شود و همینطور چهره نورانی آیت الله شریفی و طباطبایی و روشنگری آنها برای افشای چهره پلید شاه و دست نشانده هایش از جمله خاطراتی است که واقعا فراموش نشدنی است.

آقای احمدی ادامه می دهد: خوب خاطرم هست، زمانی که آیت الله طباطبایی صحبت می کردند مردم از روی دل و جان ایشان را مقتدا و راهنمای خودشان می دانستند،  واقعا انسانی باخدا و مردم شناس بودند.

این کاسب بازار درباره شخصیت امام خمینی(ره) گفت: این انقلاب را مدیون امام خمینی(ره) هستیم، اگر ایشان نبودند حکومت پهلوی همچنان به ظلم و ستم خود ادامه می داد.

او که در اوايل انقلاب اسلامي در برخی از تظاهرات و راهپيمايي ها شرکت کرده است، می گوید: در آن زمان به همراه پدرم در راهپيمايي ها حضور داشتم و با برنامه ريزي هاي قبلي به همراه گروهي به خيابان ها مي رفتیم و شعار مي دادیم.

احمدی افزود: جوانان در آن سالها با غیرت و شجاع بودند و حاضر به تسلیم در برابر خواسته های زورگویان نمی شدند.

وی از روز پیروزی انقلاب می گوید: خیلی نفس گیر بود، همه خانواده دعا می کردیم که این پیروزی به یاری خدا و مقاومت مردم به ثمر برسد.

رقیه خانم 71 ساله /خانه دار
رقیه خانم به همراه پسر بزرگش در حال پایین آمدن از پله های مطب دکتر بود که به سراغش رفتم، سرماخوردگی خفیفی داشت اما حاضر به گفتگو شد.

از روزهای حضور همسرش در راهپیمایی ها و کارهای انقلابی در زابل گفت: آن روزها همسر مرحومم علاقه خاصی برای کارهای انقلابی داشت و بعضی اوقات بصورت پنهانی حتی بدون اطلاع خانواده تا چند روز شب ها به خانه نمی آمد و برای راهپیمایی آماده می شدند.

این بانوی خانه دار از شجاعت و دلاوری جوانان دیروز می گوید که چگونه با دست خالی جلوی شیاطین زمان ایستادند و با لبیک به ندای خمینی بت شکن انقلابی عظیم و الهی را پدید آوردند.


انتهای پیام/
Share/Save/Bookmark