«شه دین»
صدایی آمد آیا این علی است؟
همان مرد خدا بعد نبی است ؟ چرا اینگونه نالانی و رنجور ؟
زدخت آن نبی گویی شدی دور؟
علی جان ماجرا بخت است ما را
نبرد با خودی سخت است ما را علي و تكه اي نان و عدالت
به گوشم صوت قرآن و عدالت
شنیدم نام شیرین تو،مولا
عدالت بوده آيين تو،مولا
دل من پر زدرد و اشك و آه است
جهان بي نام مولايم سياه است دو چشمم خسته، بيمار تو مولا
عطشناكم به ديدار تومولا شنيدم كودكي يك پا ندارد
درون سفره اش خرما ندارد
علی جان پشت در یک سفره خالیست
علی جان خانه اش در این حوالیست
همین حالا مگر ملجم نداریم
فراوان گشته و ما کم نداریم در این دارالولایه جان گرفتم
من از دست علی یک نان گرفتم
زمان کشتنت، ملجم علی گفت
صدا زد: یاعلی، محکم علی گفت