داخلی آرشيو خبر صفحه 
۲۱
امتیاز مثبت 
۱۱
 
روایتی از دوران اسارت؛
سهم هر اسیر در اردوگاه برای نشستن یک وجب و چهار انگشت بود/در طول اسارت مفقودالاثر بودم
کد مطلب: ۳۲۱۲۴
تاریخ انتشار:چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۰۶
اوشیدا: تنها چیزی که فکر نمی کردیم،اسارت بود،اما قسمت شد و طعم اسارت را هم چشیدیم ،طعمی که هرگز فراموش نمی شود.
سهم هر اسیر در اردوگاه برای نشستن یک وجب و چهار انگشت بود/در طول اسارت مفقودالاثر بودم
به گزارش پایگاه خبری اوشیدا: شهرام کول زاده جانباز و آزاده سرافراز سیستانی و رئیس اداره کار و تعاون شهرستان زابل در گفت و گو با خبرنگار اوشیدا از نحوه و دوران اسارت خود در دوران هشت سال دفاع مقدس گفت.

16 ساله بودم که بدلیل حضور دوستان و پدرم در جبهه علاقمند شدم و بار اول که قدم به جبهه گذاشتم در تاریخ 65/3/21 بود و مرحله دوم حضورم در جبهه 19 بهمن 65 بود که در این مرحله با عملیات کربلای 5 همراه بود و از ناحیه دست مجروح شدم که مدتی برای مداوا به بیمارستان مشهد منتقل شدم.
مرحله سوم حضورم در جبهه در تاریخ 67/1/31 بود و در جریان عملیات تکمیلی کربلای 5 به اسارت نیروهای بعثی عراق به همراه تعداد دیگری از رزمندگان درآمدیم.
دشمن به فاو حمله کرده بود و ایران می بایست از نیروهای آموزش دیده برای شکست این حصر هرچه سریعتر و با تمام قوا اقدام می کرد ،گردان 409 و 405 لشکر 41 ثارالله به این منطقه اعزام شد و من هم با دیگر دوستان راهی فاو شدیم ،اما متاسفانه قبل از رسیدن نیروها به فاو این منطقه توسط دشمن به تصرف درآمده بود،صدام با تمام امکانات و تجهیزاتی که در منطقه داشت فاو را به تصرف درآورد.


 
 
نحوه اسارت
شرایط بسیار سختی در منطقه حاکم بود،دشمن دارای تجهیزات بسیار پیشرفته و کاملی بود و رزمندگان ایرانی با دستهای خالی اما پر از ایمان و توکل بر خدا در مقابل دشمن ایستادگی کردند،در جریان تک دشمن در منطقه عملیاتی شلمچه من و تعدادی در حدود 60 الی 70 نفر از رزمندگان در تاریخ 4/3/67 به اسارت نیروهای بعثی درآمدیم ..
در آن روز بعد از نماز صبح تک دشمن شروع شد و تا ظهر همچنان ادامه داشت در حدود ساعت 3 بعدظهر بود که با تیر مستقیم از ناحیه گردن دچار آسیب شدم و تیر با برخورد به صورتم از ناحیه گردن بیرون آمد،در آن لحظه دیگر مهماتی برای دفاع نداشتیم و حتی یک فشنگ برای شلیک وجود نداشت ،در نتیجه کمبود مهمات به محاصره تانک های عراقی درآمدیم .




نامه نخوانده ای که چال شد

موقعی که دیگر فهمیدیم به اسارت درخواهیم آمد ناچار بودیم محتویات جیبهایمان را برای اینکه دست دشمن نیفتد در زیر خاک چال کنیم و من که نامه نخوانده ای از خانواده داشتم و فرصت برای خواندن پیدا نکرده بودم مجبور شدم نامه را نخوانده چال کنم.

27 روز در عراق(استخبارات)به اندازه 28 ماه اسارت رنج آور
تنها چیزی که فکر نمی کردیم،اسارت بود،اما قسمت شد و طعم اسارت را هم چشیدیم ،طعمی که هرگز فراموش نمی شود...
در جریان تک دشمن از ناحیه گردن زخمی و دچار خونریزی شدم،دوستان با چفیه ای محل خونریزی را بسته بودند ،زمانی که به اسارت درآمدم افسر عراقی چفیه را باز کرد و با آن چشمان بچه ها را بست و یک باند پر از خاک و چرک آلود را بر محل زخمم فشار داد و از من خواست تا جلوی خونریزی را با آن باند کثیف بگیرم ،بالاخره با ضرب و شتم بچه ها ما را به مدت سه روز در شهرک القرنه بردند و بعد از آن در شهر بصره در حالی که چشمان و دستهایمان بسته بود در شهر گرداندند و به مردم نشان دادند که اسیر گرفتند.
بچه ها را سوار اتوبوس کردند برای رفتن به بغداد و استخبارات (سازمان اطلاعات و امنیت ارتش عراق) از اتوبوس که پایین می شدیم صفی از نیروهای عراقی با چوب،باتوم،کابل و شلنگ بدست آماده پذیرای از ما بودند و به محض پایین شدن بچه ها به هر نحوه ای استقبال می کردند.
شرایط بسیار سختی بود ،بعضی از بچه ها بر اثر برخورد کابل و شلنگ از ناحیه چشم نابینا می شدند و عده ای نیز بدلیل نبود غذای کافی در زیر شکنجه ها به شهادت می رسیدند،بسیار دردآور بود.
شب ها برای اینکه اعصابمان بهم بریزد هر نیم ساعت با ایجاد سر و صدا و کوبیدن بر درب های آهنی نمی گذاشتند بخوابیم و هدفشان این بود که بچه ها اسامی فرماندهان و افراد روحانی را در اختیارشان بگذارند که نتیجه ای نمی گرفتند .



سهم هر اسیر در اردوگاه برای نشستن یک وجب و چهار انگشت بود
بعد از گذشت 27 روز در شرایط بسیار بد،اعلام کردند که ما را منتقل به اردوگاه می کنند تا آن لحظه ما مفقودالاثر بودیم و از اینکه قرار بود به اردوگاه منتقل شویم تا حدودی خوشحال بودیم چرا که تصور می کردیم از طریق صلیب سرخ اسامی ما اعلام خواهد شد،اما بعد از ورود به اردوگاه دیدیم خبری از ثبت اسامی به عنوان اسیر نیست، به هر نفر در آسایشگاه یک وجب و چهار انگشت می رسید.
شهید حسابی مقدم از ناحیه گردن زخمی شده بود و تیر مستقیم به شاهررگ ایشان خورده بود و در آخرین لحظات شهادتش سرش را برروی زانوی من گذاشت و به شهادت رسید،لباسم تا چهار ماه بعد همچنان به خون شهید حسابی مقدم متبرک بود .

خاطره
چیزی که بعد از توکل به خدا و ائمه اطهار (ع) به ما روحیه می داد،حاج آقای زابلی نژاد یک تاجر 60-70 ساله بود که هر سال نذر داشت مدتی به جبهه می آمد،اما امسال تقدیر او در اسارت رقم خورده بود،افسر عراقی با گشتن جیب های این پیرمرد عکسی از حضرت امام (ره) پیدا کرد و نسبت به آن عکس بی احترامی کرد و از حاج آقای زابلی نژاد نیز خواست تا عمل او را تکرار کند ،اما پیرمرد هر بار که افسر عراقی به او دستور می داد از آن عمل پرهیز می کرد تا جائیکه که پیرمرد را زیر ضرب و شتم خود قرار داد اما باز هم پیرمرد مقاومت کرد و حتی یک آخ نگفت،افسر عراقی با هر وسیله ای ایشان را کتک می زد و دست آخر محاسن ایشان را شروع به کندن با دست کرد تا جائیکه قسمتی از صورت پیرمرد کنده شد اما بازهم مقاومت کرد و ناله نکرد .
دیدن چهره خونین پیرمرد 70 ساله و بچه های که حتی سن شان از من کمتر بود باعث تقویت روحیه و صبوری ما در دوران اسارت می شد.
در طول مدت اسارت دو کپسول خشک کننده تاریخ مصرف گذشته برای زخمم دادند و این تنها دارو برای درمان من بود.
 2 سال و 4 ماه در اسارت بودم و در طول این مدت یک بار هم با خانوادهایمان ارتباط نداشتیم و به عنوان یک مفقودالاثر معرفی شده بودیم.



آزادی
در تاریخ 69/6/7 زندان اسارت به انتها رسید و با شور و شوقی وصف نشدنی پا به خاک جمهوری اسلامی ایران گذاشتیم و حالا که با خودم به آن دوران می اندیشم به اوج ایثار و فداکاری رزمندگان و ایمان و توکلشان می اندیشم.

انتهای پیام/
Share/Save/Bookmark
سجاد
۱۳۹۳-۱۰-۱۵ ۱۲:۳۸:۴۰
عالی بود این مصاحبه زیبا مردان واقعی این سرزمین شهدا و جانبازان سرافراز هستن،امیدوارم قدر و منزلت این بزرگواران رو بدنیم (8336)
 
ناشناس
۱۳۹۳-۱۰-۱۵ ۱۵:۱۹:۱۹
واقعا باعث افتخار ما هستن این شیرمردان (8338)
 
فاطمه
۱۳۹۳-۱۰-۱۵ ۱۶:۰۴:۰۶
اگر همت و ايثار شما و همرزمانتان نبود ما آرامش زندگي در وطن را نداشتيم و تا هميشه ايرانيان مديون ذلاوري ها و صبر و تحمل شما هستن
آرزو ميكنم همانطور كه آن روزها از نوجوان ١٤ ساله ما تا پير مرد ٧٠ ساله براي دين و ناموس و وطن جانفشاني كردند مديران كنوني در همه سطوح جانفشاني نكنند فقط امانتداران خوبي باشند و بدانند كه در قبال سمتي كه دارند مسئوليتي سنگين براي توسعه و سرافرازي كشور دارند.
پي روز باشيد. (8339)
 
مهدیس
۱۳۹۳-۱۰-۱۵ ۱۶:۴۷:۳۰
جالب بود.درود بر این رزمندگان که برای ناموس و خاک و وطنشان اینگونه ایثار کردند . (8340)
 
مهدیس
۱۳۹۳-۱۰-۱۵ ۱۷:۰۵:۳۱
عالی بود واقعا از این مصاحبه خیلی خوشم اومد.واقعا دست این رزمندگان عزیز کشورمون درد نکنه ایثاری که این افراد در اون زمان خرج ما کردند تحسین برانگیزه اما حیف که خیلی از ما افراد قدر این همه ایثار و ازخود گذشتگی رو با کارهایی که الان داریم انجام میدیم ندونستیم.:-( (8341)
 
شقایق
۱۳۹۳-۱۰-۱۵ ۱۹:۵۷:۴۶
درورد براین رزمندگان (8346)
 
شیدا
۱۳۹۳-۱۰-۱۵ ۱۹:۵۸:۰۵
واقعا جای تشکردارن (8347)
 
مريم
۱۳۹۳-۱۰-۱۵ ۲۰:۰۳:۳۷
از پايگاه خبري اوشيدا ممنونم براي اين مصاحبه .
ما مديون ايثارگران عزيزمون هستيم . اميد كه شرمنده شهدا نشيم . (8348)
 
مريم
۱۳۹۳-۱۰-۱۵ ۲۰:۰۳:۳۹
از پايگاه خبري اوشيدا ممنونم براي اين مصاحبه .
ما مديون ايثارگران عزيزمون هستيم . اميد كه شرمنده شهدا نشيم . (8349)
 
حسنيه
Moldova, Republic of
۱۳۹۳-۱۰-۱۵ ۲۱:۴۱:۴۵
عالي بود. (8350)
 
هانیه
۱۳۹۳-۱۰-۱۶ ۲۰:۴۱:۵۹
درود بر کسانی که عمر وجوانی خود را درراه عزت و سربلندی ایران عزیز فدا کردند. (8357)
 
نيلوفر
۱۳۹۳-۱۰-۱۹ ۱۲:۰۵:۰۳
بسيار عالي ، سرمايه هاي كشورمون شما هستين و مطمئنم اين آرامشي كه شما در اين دنيا براي همه ما فراهم كرديد مايه آرامش شما در آخرت است ، خوشا به حال شما و رادمرداني كه در راه دفاع از كشورشان شهيد و جانباز شدند در پناه حق   (8379)
 
هانیه
۱۳۹۳-۱۰-۱۶ ۲۰:۴۱:۵۹
درود بر کسانی که عمر وجوانی خود را درراه عزت و سربلندی ایران عزیز فدا کردند. (8358)
 
۱۳۹۳-۱۰-۱۷ ۰۲:۱۴:۰۸
خیلی جالب وعالی بودکاش مسولین فرهنگی ًسیاسی قدراین عزیزان رومیدونستند،درودبه غیرت وشرف تمومی ایثارگران و آزادگان عزیز (8363)
 
محمدعلی
۱۳۹۳-۱۰-۱۷ ۰۲:۳۴:۴۲
سلام به همه ایثارگران آزادگان سرافراز،انشااله مسئولان فرهنگی وسیاسی قدراین غیور مردان روبدونن ووحدت داشته باشن دربرابردشمن وبفکرمردم باشند،یاعلی (8364)
 
محمدعلی
۱۳۹۳-۱۰-۱۹ ۰۲:۰۷:۳۱
سلام انشااله که مسئولان قدرغیرت وصبرواستفامت ووحدت این شیرمردان روبدونن واین قدرمردم رادرفشارقرارندهند،همه مدیون ایثارگران ًآزادگان عزیزهستیم،یاعلی (8373)
 
محمدعلی
۱۳۹۳-۱۰-۱۹ ۰۲:۰۷:۴۱
سلام انشااله که مسئولان قدرغیرت وصبرواستفامت ووحدت این شیرمردان روبدونن واین قدرمردم رادرفشارقرارندهند،همه مدیون ایثارگران ًآزادگان عزیزهستیم،یاعلی (8374)
 
نیلوفر
۱۳۹۳-۱۰-۲۰ ۱۹:۰۷:۵۷
بسیار عالی ، سرمایه های کشورمون شما هستید و مطینم این آرامشی که شما تو این دنیا برای همه ما فراهم کردید مایه آرامش شما در آخرت است خوشا به حال شما جانبازان و شهیدانی که پر کشیدند از میان ما ،در پناه حق (8382)
 
رضا
۱۳۹۳-۱۲-۰۷ ۲۰:۰۱:۲۳
شما باعث افتخار هستید (8602)
 
رضا
۱۳۹۳-۱۲-۰۷ ۲۰:۰۱:۲۸
شما باعث افتخار هستید (8603)
 
رضا
۱۳۹۳-۱۲-۰۷ ۲۰:۰۱:۲۹
شما باعث افتخار هستید (8604)